مرام نشراتی جنبش انقلابی جوانان افغانستان

مرام نشراتي

“پيكارجوانان ، نشريه منطقوي جنبش انقلابي جوانان افغانستان”

طوریکه همه میدانیم امپریالیستهای امریکایی با استفاده از حادثه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ بمثابه روپوشی توانستند ائتلاف بین اللملی امپریالیستی و ارتجاعی وسیعی را برای حمله به افغانستان و حضور نظامی در کشور های آسیای میانه و پاکستان به وجود آورند .

نیروهای راکتی و هوائی امریکایی و انگلیسی با استفاده از مدرن ترین و مخرب ترین سلاح ها و تجهیزات نظامی ، شامگاه هفتم اکتبر ۲۰۰۱ حملات سنگین شان را بالای افغانستان شروع کردند ونیروهای چندین قدرت امپریالیستی دیگر نیز به این جنگ تجاوزکارانه پیوستند و سایرین خدمات لوجیستیکی و اطلاعاتی فراهم ساختند . چند کشور آسیای میانه و پاکستان ، علاوه از آبهای بحیره عمان و خلیج ، محل استقرار نیروهای مهاجم شده و بصورت پایگاه هایی برای حمله به افغانستان در آمدند .

پس ازاشغال  افغانستان،  رژیم دست نشانده ، تحت حمایت و نگهبانی دقیق و گسترده زمینی و هوایی اشغالگران امپریالیست ، روز اول جدی ۱۳۸۰ ( ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱)  بر کرسی اقتدار در کابل نشانده شد تا همانند حکومت های پوشالی شاه شجاع و ببرک کارمل ، صحنه آرای سیاسی کشور اشغال شده و پرده فریبی برای مردمان به انقیاد کشانده شده آن و همچنان جهانیان باشد . نیروی چندین ملیتی اشغالگر امپریالیستی تحت درفش فریبنده ” سازمان ملل متحد” در انطباق با فیصله های جلسه خاینین ملی در بن ، به نگهبانی از موجودیت رژیم دست نشانده و برای جلوگیری از برخوردهای نابود کنند ه  باندهای متشکله آن با هم ، در کابل گماشته شد.

 

بدین ترتیب تحت فشار فوق العاده و سنگین ائتلاف جهانی امپریالیستی و ارتجاعی و خیانت های دو جانبه مرتجعین ” جهادی ” و ” طالبی ” در شرایط بی رمقی سرسام آور ناشی از تحمل عوارض گوناگون یک دهه جنگ تجاوزکارانه سوسیال امپریالیستی و به دنبال آن یک دهه جنگ ارتجاعی داخلی و مصائب طبیعی ، مستولی بر توده های مردم و ضعف مفرط قطب انقلابی و ملی در کشور ، این سرزمین و مردمان همیشه مقاوم آن موقتا به زانو در آمدند و به انقیاد کشانده شدند .

واقعيت آن بود كه نقشه يورش بر افغانستان مدت ها قبل از حادثه يازده سپتامبر رويدست گرفته شده بود . امپرياليست هاي امريكايي بلا فاصله پس از حادثه يازده سپتامبر , مسئوليت آنرا به دوش القاعده انداختند و آشكارا اعلام كردند كه ” كارزار جهاني ضد تروريستي” اي را براه خواهند انداخت كه حمله بالاي افغانستان اولين معركه آن خواهد بود . آنها با جو سازي حول حادثه يازده سپتامبر توانستند يك ائتلاف وسيع جهاني امپرياليستي و ارتجاعي را براي حمله به افغانستان ايجاد كنند و روكش به اصطلاح قانوني” سازمان ملل متحد ” را بدست آورند .

حتي دولت هاي روسيه و چين منفعت شان را در اين ديدند كه از حمله بالاي افغانستان حمايت نمايند . دولت هاي روسيه و چين از پان اسلاميزم القاعده و طالبان در افغانستان از لحاظ تاثير گزاري بالاي كشور هاي آسياي ميانه , چچين و سيكيانگ احساس خطر مي كردند و بر علاوه ميخواستند كه دستان شان براي سركوبگري در اين مناطق باز باشند . از اين جهت از حمله بالاي افغانستان كه در بدو امر طالبان و القاعده را نشانه مي گرفت , پشتيباني به عمل آوردند .

نشانه قرار گرفتن طالبان و القاعده توسط قوت هاي نظامي امپریالیستی به اين مفهوم بود كه آنها , دست پروردگان خود شان را مورد يورش قرار داده اند . آنها در زمان جنگ مقاومت ضد سوسيال امپرياليزم شوروي در افغانستان , با صرف ميليارد ها دالر , بنياد گرايان اسلامي را ازكشور هاي مختلف جهان گرد مي آوردند و سازماندهي و تسليح مي كردند و به افغانستان مي فرستادند . مشخصا اسامه بن لادن و دار و دسته اش كساني بودند كه توسط سي . آي . اي (C.I.A) سازماندهي و تجهيز شده و به افغانستان فرستاده شدند و طي سالها فعاليت نظامي در مناطق مختلف اين كشور , مورد حمايت امپرياليستهاي امريكايي قرار داشتند .

حكومت طالبان نيز در اصل يك پروژه امريكايي بود . طي دوره خانه جنگي هاي ارتجاعي ميان مجاهدين اسلامي , حزب اسلامي گلبدين و شوراي هماهنگي تحت رهبري اش , مورد حمايت دولت امريكا قرار داشت . اما پس از آنكه نا كار آمد بودن اين دارو دسته درعمل ثابت گرديد , امپرياليست هاي امريكايي پروژه طالبان را رويدست گرفتند و آنها را از طريق وابستگان منطقوي شان به افغانستان اعزام كردند و مورد حمايت و پشتيباني قرار دادند . تا زماني كه موجوديت و فعاليت طالبان و القاعده در افغانستان به نفع سردمداران قصر سفيد بود , اين حمايت و پشتيباني دوام يافت . محور اصلي اين منفعت پرستي امپرياليستي راه يافتن به منابع نفت و گاز آسياي ميانه و تسلط بر اين منابع بود . آنها فكر مي كردند كه از طريق مسلط ساختن طالبان و القاعده بالاي افغانستان مي توانند به اين منابع دسترسي پيدا نمايند .

اما پس از آنكه اين پروژه نيز نا كار آمد گرديد و خود به مانعي براي نقشه هاي امپرياليست هاي امريكايي مبدل شد , آنها تصميم گرفتند كه خود مستقيما وارد صحنه شده و مستقيما افغانستان را مورد تجاوز و اشغال قرار دهند . آنها در اين تجاوز و اشغالگري ناگزير بودند كه در قدم اول طالبان و القاعده را از سر راه شان بردارند , همانگونه كه قبلا سوسيال امپرياليست هاي شوروي در قدم اول حفيظ الله امين را از سر راه شان برداشته بودند . در واقع همانگونه كه امپرياليست هاي امريكايي به اقتضاي منافع و نقشه هاي منطقوي و جهاني شان , طالبان را روي صحنه آوردند , به اقتضاي همين منافع و نقشه ها , در شرايط ديگر , براي ازميان برداشتن آنها دست به اقدام زدند . سرنگوني حكومت طالبان توسط امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان , از روي دلسوزي به افغانستان و مردمان افغانستان نبود , همانگونه كه رويكارآوردن آنها از روي اين دلسوزي نبود.

مردمان كشور ما تجربه زمان تجاوز و اشغالگري سوسيال امپرياليست هاي شوروي و حكومت مزدوران و دست نشاندگان شان را به خوبي بخاطر دارند . آنها كودتاي مزدوران شان را ” انقلاب”  , تجاوز و اشغالگري شان را “مرحله نوين انقلاب” و رژيم دست نشانده شان را ” جمهوري دموكراتيك افغانستان” ميگفتند و ادعاي تامين حقوق كارگران و دهقانان را داشتند . اين در حالي بود كه با تجاوز به كشور ما و اشغال آن , استقلال و آزادي ملي ما را پامال كرده بودند .

اكنون نيز امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان تجاوز و اشغالگری امپریالیستی شان را تحت نام های ” جنگ ضد تروریزم ” ، ” مبارزه برای دموکراسی ” ، ” احیا و باز سازی افغانستان ” ، ” تامین حقوق زنان ” و … پیش می برند .  نيروهاي متجاوز و اشغالگر از همان روز اولي كه افغانستان را مورد تهاجم نظامي خود  قراردادند با وجودی که  نقشه هاي دقيق مراكزنظامي طالبان و القاعده را در اختيار داشتند ، دست به قتل عام اهالي ملكي زده و هزاران تن آنها را كشته ، زخمي و معيوب نمودند و ده ها هزار تن ديگر را آواره و بي خانمان ساختند . سلسله اين جنايات در طول مدت چند سال گذشته ،‌ پيوسته ، بي وقفه و درنقاط مختلف كشور ادامه يافته است.

آنچه که امروز برای افغانستان و مردمان افغانستان عمدتا مورد نیاز است ، براه انداختن و پيشبرد موفقیت آمیز جنبش مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران و خائنين ملي درجهت كسب استقلال و آزادي ملي حقيقي است .براه انداختن و پيشبرد جنبش مقاومت ملي مردمي و انقلابي , با اهداف و شعار هاي مبارزاتي ملي , مردمي و انقلابي و مبتني بر منافع و شركت فعالانه توده هاي مردم , مردمان ما را از سرگرداني بر سر دو راهي تجاوز و اشغال امپرياليستي امريكا و متحدين و دست نشاندگانش از يكطرف و تاريك انديشي و ارتجاعيت القاعده و طالبان و حزب اسلامي از طرف ديگر نجات  مي دهد و راه رهايي حقيقي را به روي آنها مي گشايد .

” جنبش انقلابی جوانان ” ، که تشکیل آن حاصل تجارب مبارزاتی چند ساله محافل معینی ازجوانان انقلابی کشوراست ، تعهد سپرده است که برای بسیج جوانان درمسیربرپائی جنبش انقلابی وسیع جوانان در چوکات مقاومت ملی ، مردمی وانقلابی خلق های کشور ، به کارو پیکار انقلابی پیگیرومداوم بپردازد .” جنبش انقلابی جوانان ” قویا باورمند است که راه نجات کشورومردمان کشور، منجمله جوانان ، راه اخراج قهری قوت های اشغالگر امپریالیستی از کشور وسرنگونی جبری دست نشاندگان شان ، ازطریق برپائی وپیشبرد مقاومت ملی ، مردمی وانقلابی همه جانبه است . غیرازاین ، هیچ راه اساسی دیگری برای خروج کشورومردمان کشور، منجمله جوانان ، ازبدبختی و فلاکت هول انگیزکنونی وجود ندارد . برپائی وپیشبرد موفقیت آمیزچنین مقاومتی درمسیر انقلاب ضد امپریالیستی وضد ارتجاعی خلق های کشور، قبل ازهمه مستلزم تامین اصولی رهبری نیروی انقلابی پیشاهنگ برکل جنبش مقاومت خلق های کشور، منجمله جوانان ، است .

” جنبش انقلابی جوانان ” نقش رهبری کنند ه نیروی پیشاهنگ بر کل جنبش مقاومت توده ها ، منجمله جوانان ، را به حیث یک اصل اساسی مبارزاتی اش پذیرفته است و بخاطر تحکیم هرچه بیشتر آن می رزمد .

برنامه سیاسی ” جنبش انقلابی جوانان افغانستان ” ، برنامه انقلاب دموکراتیک نوین افغانستان است .  دو هدف بزرگ ذیل مضمون ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی انقلاب دموکراتیک نوین کشور را تشکیل می دهند :

۱ :  تامین استقلال افغانستان از طریق اخراج قوای اشغالگر و سرنگونی رژیم دست نشانده در مسیر سرنگونی کلی سلطه امپریالیزم بر کشور .

۲ :  سرنگونی حاکمیت نیمه فئودالیزم و بورژوازی کمپرادور و استقرار حاکمیت دموکراتیک توده های وسیع خلق های کشور ، عمدتا دهقانان و در راس کارگران ، بر پایه پیشبرد انقلاب ارضی و مصادره سرمایه دلال .

مرتبط با این دو هدف بزرگ ، دو هدف مهم دیگر انقلاب دموکراتیک نوین عبارت اند از :

۳  : سرنگونی شوونیزم ملی و برقراری تساوی میان ملیتهای مختلف کشور براساس قبول حق تعیین سرنوشت برای تمامی ملیتها .

۴  :  سرنگونی شوونیزم مرد سالارانه فئودالی حاکم در جهت بر قراری تساوی میان مردان و زنان در تمامی امور سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی .

مرتبط با اهداف بزرگ و مهم فوق ،  سرنگونی حاکمیت ارتجاعی تئوکراتیک با طرح  شعار جدائی دین از دولت و برقراری حاکمیت  سکولار مردمی یک هدف جدی انقلاب دموکراتیک نوین ، محسوب می گردد

تبلیغ و ترویج در راه بر آورده ساختن الزامات و اهداف مبارزاتی فوق ، در جهت ارتقای سطح فکری و آگاهی سیاسی جوانان ، محور اساسی مرام نشراتی ” پیکار جوانان ” ، به مثابه یکی از نشریه های منطقوی ” جنبش انقلابی جوانان افغانستان ” را تشکیل می دهد . یقینا بر آورده ساختن اصولی و پیگیر این وظیفه و مسئولیت مبارزاتی مستلزم همکاری مداوم و جدی رفقا و دوستان خواننده این نشریه است . ما با تعهد استوار بر مرام خویش و با باور محکم به همکاری رفقا و دوستان خواننده نشریه ، انتشار ” پیکار جوانان ” را رویدست می گیریم .

به پیش در راه برپایی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خائنین ملی !

 

زنده باد جنبش انقلابی جوانان افغانستان !