جنایات هولناک تحت حمایت جمهوری اسلامی افغانستان

جنایات هولناک تحت حمایت جمهوری اسلامی افغانستان

Home Page Gallery

از زمان اشغال افغانستان توسط امپریالیست‌ها به رهبری امپریالیزم اشغال‌گر امریکا عدم امنیت زنان بصورت فاحشی افزایش یافته و قوس صعودی خود را می‌پیماید. تجاوزات جنسی و قتل‌های ناموسی بشکل بسیار وحشیانه و غیر قابل تصور در جامعه رایج گردیده است.

زمانی که افغانستان به اشغال امپریالیست‌ها تحت رهبری امپریالیزم امریکا در آمد، تسلیم طلبان و بسیاری از جوانان اشغال کشور و انقیادد مردمان کشور را پذیرفته و به مبلغین اشغال‌گران تبدیل گردیدند. یکی از شعارهای میان تهی انقیاد طلبان این بود که امپریالیست‌ها بخاطر “آزادی زنان “، ترقی و بهبود وضعیت زندگی شان به این سر زمین آمده اند.

امروز واژه “آزادی” در افغانستان اشغال شده از مفهوم حقیقی اش تهی گشته و اصالت خویش را از دست داده است. مبلغین اشغال‌گران و رسانه‌های وابسته شان” آزادی زنان” را در افغانستان اشغالی چنین تفسیر می‌نمایند.  آزادی یعنی بیرون شدن از خانه، حق رای دادن و حق انتخاب شدن. باید انقیاد طلبان این نکته را درک کنند که چنین تعبیری از ” آزادی زنان” در حقیقت به معنای به انقیاد کشاندن بیش‌تر زنان بوده  و بیش از پیش به کالا شدن زن کمک می‌کند.

معنی واقعی آزادی عبارت از تساوی حقوق زن و مرد در تمام عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. در جامعه اشغالی افغانستان علاوه براین‌که زنان از حقوق اقتصادی برخوردار نبوده، بل‌که از حقوق سیاسی و فرهنگی نیز برخوردار نیستند. آزادی زنان زمانی معنی حقیقی خود را می یابد که دیگر از انواع و اشکال ستم اثری باقی نماند. امروز به صورت روشن و صریح مردم جهان به چشمان خود می‌بینند که افغانستان آئینه تمام نمای چرک و کثافات تجاوزات و اشغال‌گری امپریالیستی گردیده و وضعیت زنان نه تنها رو به وخامت گراییده است، بل‌که به شکل وحشیانه‌ای مورد تجاوزات جنسی گروهی قرار می‌گیرند و به شکل فجیعی به قتل می‌رسند.

طبق گزارش رسانه‌های تصویری خدیجه دختر پانزده ساله(خدیجه نام مستعار دختر است) دو ماه قبل از کابل اختطاف گردیده و به ولایت بلخ انتقال داده شده است. کسانی که او را اختطاف نمودند نه تنها دست و پای او را سوزانده و بطرز وحشیانه‌ای او را شکنجه نموده اند، بل‌که فرد اختطاف کننده هم‌راه پنج پسر و دامادش به او تجاوز می‌نمایند. در مدتی که دختر به اسارت شان است این عمل وحشیانه هم‌راه دختر جوان صورت می‌گیرد. طبق اظهار خود دختر بعداً فرار می‌کند و یک نفر برایش می‌گوید که ترا به خانه ات می‌رسانم، دختر فریب این مرد را خورده به خانه او می‌رود، همین که خانه‌اش می‌رسد، این مرد هم بالایش تجاوز می‌کند. بالاخره دختر برای نجاتش از این بدبختی خود را از سه طبقه به پائین می‌اندازد به اثر این ضربه کمرش شکسته که تاکنون نتوانسته روی پایش به ایستد. در چنین حالتی دختر بدست پولیس می‌افتد و پولیس بلخ فقط دختر را بخانه‌اش می‌رساند، دیگر کاری برایش انجام نمی‌دهد.

دختر جوان در وضعیت روحی بدی قرار دارد. دختر  و برادرش بنام مستعار عبدالله از رژیم پوشالی خواهان عدالت اند و هر دوی شان می‌گویند که اگر دولت دادخواهی نکند خود را آتش می‌زنند.

رژیم دست نشانده در مقابل این عمل فجیع و جنایتکارانه سکوت اختیار نموده و حتی به مدت دو ماه از پخش این موضوع توسط رسانه‌های خبری جلوگیری به عمل آورده است. حال که این موضوع از طریق تلویزیون طلوع  بتاریخ 6 سنیله 1399 خورشیدی به بیرون درز نموده باز هم اقدامی برای بازداشت مرتکبین قضیه انجام نداده است.

زنان و مردان کشور از یک طرف باید خوب درک کرده باشند که داد خواهی از رژیم مزدور هیچ دردی را دوا نمی‌کند، چنان‌چه رژیم مزدور در مدت بیست سال عمر ننگین خود هیچ‌گونه اقدامی در برابر مرتکبین که چنین جنایاتی انجام داده اند، نکرده است، و امروز هم نمی‌کند. و از طرف دیگر باید بدانند که خودسوزی هم راه علاج نیست، یگانه راه علاج از این مصیبت‌ها متحد شدن و مبارزه علیه این سیستم فرتوت کهنه تحت رهبری پیش‌آهنگ طبقه کارگر برای سرنگونی کامل این سیستم و استقرار جامعه دموکراتیک نوین است. فقط و فقط همین راه است که تمام زحمت‌کشان کشور اعم از زن و مرد از قید بردگی و تبعیض جنسی نجات حاصل می‌نمایند.

نه تنها رژیم پوشالی در مورد این قضیه مهر سکوت بر لب زده است، بل‌که با سکوت اش این عمل جنایت‌کارانه را تایید نموده است.

طبق گزارش دیگری که پنچ‌شنبه شب مورخ 27 سنبله 1399 خورشیدی که در برنامه خبرساعت شش عصر از تلویزیون خصوصی طلوع انتشار یافت، جسد یک دختر جوان در ناحیه یازدهم ولایت قندهار در روز چهار شبه مورخ 26 سنبله 1399 خورشیدی پیدا شده است. جنایت حول‌ناک و باور نکردنی که در برابر این دختر جوان صورت گرفته این است که علاوه بر این‌که او را به قتل رسانده اند، پوست سر و کله اش نیز کنده شده است.

رئیس امور زنان در این ولایت گفت که: «زنان هر گز در این ولایت خود را مصئون احساس نمی‌کنند»

چنین جنایاتی برای بار اول نیست که زیر بال و پر اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده صورت می‌گیرد، بل‌که چندین واقعه شبیه این جنایت اتفاق افتاده است، وقتی زنی به قتل رسیده حتماً مثله هم شده است، همان‌طوری که رژیم پوشالی از کنار جنایات به سادگی گذشته باز هم از کنار این جنایات خواهد گذشت و بر آن روپوش خواهد گذاشت.

طبق گزارش دیگر بتاریخ 27 سنبله 1399 خورشیدی دو بانو در منطقه کلوله پشته شهر کابل از طرف یک نفر که لباس ملکی به تن دارد مورد لت و کوب قرار گرفته اند. این عمل جنایت‌کارانه در حضور پولیس رژیم پوشالی صورت گرفته است. یکی از زنان موضوع را چنین بیان نمود: « زمانی مورد لت و کوب قرار گرفتیم که از ایشان خواستیم تا راه را برای موتری که مریض را به شفاخانه انتقال می‌دهد باز نمایند»

دقیقاً باید گفت کسی این قدر جرئت را بخود داده تا دو بانو را در حضور پولیس و مردم مورد لت و کوب قرار دهد وابسته به رژیم پوشالی و از قلدران رژیم مزدور اند.

سخن‌گوی وزارت داخله گفت: « ما آن دو پولیسی که آن‌جا حضور داشتند مورد باز پرس قرار خواهیم داد.» اما سخن‌گوی وزارت داخله در مورد شخصی که زنان را مورد تحقیر، توهین و لت و کوب قرار داده چیزی نگفت و چیزی نخواهد گفت. زیرا کل رژیم پوشالی متشکل از چنین افراد بی‌بند وبار، قلدر و جنایتکار است.

نسیمه زن دیگری از تخار ساعت ده شنبه شب مورخ 29 سنبله 1399 خورشیدی از طریق تلویزیون طلوع شکایت داشت که «افراد زورمند ده‌ها جریب زمینی میراثی که از مادر شوهرم برای ما به ارث مانده بود به زور گرفتند و دختر هفت ساله ام را زیر موتر کشتند و شوهرم را آن‌قدر لت و کوب نمودند که در بستر بیماری افتاده است»

یک زن دیگر که بینی اش بریده شده بود و بتاریخ 29 سنبله 1399 خورشیدی جهت تداوی بکابل آورده شده بود، داکتر معالج گفت که «تمام بینی اش از بین رفته و به تداوی جدی نیاز دارد» ( تلویزیون طلوع ـ اخبار ده شب » مورخ 29 سنبله 1399 خورشیدی)

رئیس کمیسیون “مستقل حقوق بشر” می‌گوید : «در شش ماه گذشته صد(100) قضیه قتل و سیزده(13) قضیه آزار و اذیت جنسی در این کمیسیون ثبت گردیده است» (تلویزیون طلوع ـ اخبار شاعت ده شب ـ مورخ 29 سنبله 1399 خورشیدی)

این‌ها قضایای است که در ارگان رژیم پوشالی ثبت گردیده است، صدها قضیه‌ای در روستاها اتفاق می افتد که در بین خودشان حل و فصل می‌گردد که به رژیم پوشالی نمی‌رسد.

تجاوز به زنان توسط مردان بی بند وبار وحتی نیروهای بلند پایه دولتی در درون ارگ ریاست جمهوری خصیصه ذاتی سیستم مردسالاری است که مورد حمایت جمهوری اسلامی افغانستان قرار دارد. و به همین دلیل هم هست که از متجاوزین به حقوق زنان دفاع به عمل آمده و هیچ گاه تاحال هیچ قاتل و متجاوز به حقوق زنان محاکمه نگردیده است .

امروز در افغانستان زنان مانند حیوان در معرض خرید و فروش و معامله قرار دارند و مورد انواع خشونت و تجاوزات جنسی قرار می‌گیرند. قاتلین و متجاوزین به حقوق زنان مجازات نمی‌شوند، حتی رادیوها و سازمان‌های ارتجاعی وابسته به رژیم دست‌نشانده نیز نمی‌توانند موضوع فوق را انکار نمایند.

امروز در افغانستان مردان کاملا مطمئن هستند که در قبال انجام این جنایات یا برائت حاصل می‌نمایند و یا با کم‌ترین مجازات روبرو می‌شوند، رژیم دست نشانده حامی قاتلین و متجاوزی به حقوق زنان است، مثال برجسته آن‌رامی‌توان در قتل نادیا انجمن شاعره جوان، فرخنده دختری که به هم‌کاری پولیس توسط صدها مرد در روز روشن کنار دریا کابل به قتل رسید و هزاران قتل‌های ناموسی دیگر در افغانستان مشاهده نمود.

امروز مبلغین اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده در افغانستان چنان در مورد آزادی زنان بانگ می‌زنند و چنان با صدای رسا از آزادی و استقلالیت زن سخن می‌رانند که زن یقین می‌کند آزاد است. « آزادی کلمه بزرگیست، ولی در سایۀ پرچم آزادی صنایع، یغماگرانه‌ترین جنگ‌ها بر پاشده و در سایۀ آزادی کار، زحمت‌کشان را چپاول نموده اند.» و در سایه “آزادی زن” بر حقوق شان تجاوز گردیده و به شکل بی‌رحمانه و وحشیانه‌ای به قتل می‌رسند. استعمال امروزی کلمه ” آزادی زنان” که از طرف مبلغین و ایدئولوگ‌های  اشغال‌گران و رژیم دست‌نشانده مطرح می‌شود، همین‌گونه تقلب باطنی را در خود نهفته دارد. سر و صداهای که مبلغین اشغال‌گران امروز در افغانستان در مورد ” آزادی زنان” به راه انداخته اند، نه تنها طبل توخالی است، بل‌که بستن دست و پای زنان به زنجیر اسارت است.

بیست سال است که افغانستان در چنگال خونین اشغال‌گران امپریالیست قرار دارد و رژیم دست‌نشانده شان بر این کشور حکم‌روایی می‌کند، ما در ظرف این بیست سال بخوبی شاهدیم که امپریالیست‌های اشغالگر آمریکائی و متحدین شان هم‌راه با رژیم دست‌نشانده آن‌ها نه خواستار رهائی زنان اند و نه هم قادر به رهائی زنان هستند، زیرا که منافع آن‌ها در ادامه برقراری مناسباتی است که چنین ستمی را اعمال می‌کند. بناءً در چنین سیستمی هیچ‌گاه قانونی که بتواند از حقوق زنان دفاع نماید وجود ندارد و بوجود هم نخواهد آمد.

همان‌طوری که امروز مشاهده می‌کنیم که شعار “مبارزه علیه تروریزم” از جانب اشغال‌گران امپریالیست در راس شان امپریالیزم اشغال‌گر امریکا و رژیم دست‌نشانده به طبل توخالی تبدیل گردیده، به همان قسم شعار “آزادی زنان ” نیز از طرف شان به چیز بی‌مفهوم و بی‌معنا تبدیل گردیده است.

توده‌های زحمت‌کش افغانستان و بخصوص زنان رنج‌دیده افغانستان شاهد اندکه اشغال‌گران امریکایی تلاش می‌ورزند تا تمامی اجیران خود(تکنوکرات‌ها، جهادی‌ها، طالبان و تمامی تسلیم شدگان) را گرد یک میز جمع نموده و در قدرت پوشالی شریک سازد. برای اشغال‌گران امریکایی فقط منافع شان مطرح است نه آزادی زنان و یا منافع ملی افغانستان. بناءً با پیوستن طالبان به رژیم پوشالی، رژیم دست‌نشانده پسا توافق شئونیست‌تر و اسلامی‌تر از گذشته خواهد شد. در چنان حالتی کسا نی که امروز باورمند به آزادی زن هستند، باید درفش مبارزه علیه اشغال‌گران و رژیم پوشالی و هم چنین رژیم پوشالی پسا توافق را بلند نموده و به جلو حرکت نمایند و هیچ‌گاه نباید خواستار آزادی نظریات نوین در کنار نظریات کهنه و فرتوت باشند، بل‌که باید اولی را جایگزین دومی نمایند.

مبارزه زنان برای آزادی و رهایی از قید هر گونه ستم و استثمار جنسی وابسته به مبارزه علیه اشغال‌گران امپریالیست، رژیم پوشالی و تمامی اشکال افکار عقب‌مانده سنتی است. در این برهه حساس تاریخ کشور که اشغال‌گران امریکایی تلاش دارند تا تمام نیروهای ارتجاعی را در رژیم پوشالی یک‌جا نماید، زنان باید از خود آمادگی نشان دهند که به یک نیروی مهم کیفی در جنبش سیاسی تبدیل شوند و علیه تمام مظالم اجتماعی مبارزه کنند، زیرا بدون مبارزه علیه سیستمی که عشق در آن گناه هست و زنان بخاطر عشق شان، مثله شده و به قتل می‌رسند، و زنان بخاطر زن بودن مورد تبعیض و ستم، تجاوزات جنسی قرار می‌گیرند، و تمامی زحمت‌کشان به اشکال مختلف استثمار می‌شوند، جنبش زنان دارای محتوی رفرمیستی بوده و هر گز توان پاره نمودن زنجیرهای ستم را ندارد.

جنبش زنان افغانستان بخاطر رسیدن به آزادی، نه تنها نمی‌توانند در مقابل تجاوز وحشیانه امپریالیزم و رژیم پوشالی سکوت نمایند، بل‌که باید علیه جنایاتی که قدرت‌های امپریالیستی در دیگرکشورهای مرتکب می‌شوند نیز مبارزه نمایند، یا به عبارت دیگر زنان باید در سیاستی که لازمه رشد جنبش واقعی رهایی بخش زنان است دخالت نمایند.

زنجیرها را بگسلیم و خشم زنان را به منزله نیروی قدرتمندی برای انقلاب رها کنیم.

 

31/ 6/ 1399 خورشیدی

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *