اهداف استراتیژیک امریکا در منطقه

Home Page Gallery

چه عواملی شرایطی را برای امپریالیزم امریکا و متحدین شان ایجاد نمود، که به خاطر اهداف دراز مدت استراتیژیک شان در منطقه به افغانستان لشکر کشی نموده و آن را به اشغال خویش در آورند؟

نخستین عواملی که این شرایط را ایجاد نمود کوتای ننگین هفت ثور و به تعقیب آن تجاوز و لشکر کشی سوسیال امپریالیزم روس و ایجاد یک دولت دست نشانده توسط شان در افغانستان بود.

ناتو و در رأس آن امپریالیزم امریکا بخاطر منافع استراتیژیک شان در منطقه فوراً دست بکار شدند و با حمایت بیدریغ و آشکار از مجاهدین اسلامی به مداخلات آشکار در افغانستان پرداختند.

دومین عامل، پیروزی مجاهدین و ایجاد جمهوری اسلامی بعد از سرنگونی رژیم دست نشانده روس و تمایل دولت مجاهدین به روسیه بود. چون ترکیب و سیاست مطروحه جمهوری اسلامی مجاهدین حسب دلخواه امپریالیست ها و در راس شان امپریالیزم امریکا نبود، لذا از همان زمان ایجاد جمهوری اسلامی در افغانستان به فکر متلاشی نمودن و ایجاد یک دولت دلخواه شان در افغانستان بودند.

جنگ های ویرانگر و مصیبت بار داخلی میان احزاب جهادی باعث دلسردی هر چه بیشتر مردم افغانستان از احزاب جهادی گردید و زمینه سقوط رژیم جمهوری اسلامی را روز بروز بیشتر از پیش می‌ساخت. این زمینه مساعدی برای امپریالیزم امریکا گردید تا طالبان را از حجره های مدارس دینی بیرون آورده و وارد کار زار سیاسی نماید. بناءً دولت ارتجاعی پاکستان با حمایت امپریالیزم امریکا طالبان را در این عرصه یاری نمود و در تقابل با جمهوری اسلامی افغانستان قرار داد. گر چه تمامی گروهای اسلامی دارای اهداف و شعارهای مشترک اند، اما قدرت سیاسی آنها را وادار نموده تا به اشکال گوناگون روی اهداف و مرام خویش پا گذاشته و با طرح شعار و مرام های جداگانه زیر لوای دین دست به اغوا و فریب کاری بزنند. این مطلب را امروز در مذاکرات بین رژیم دست نشانده و طالبان بخوبی می توان مشاهده نمود.

اشغال‌ گران امپریالیست و در راس شان امپریالیزم اشغال گر امریکا زمانی متوجه شد که اهدافش در منطقه توسط طالبان بر آورده نمی شود، بناءً مستقیماً برای سرنگونی طالبان دست به کار شدند و افغانستان را به اشغال خویش در آوردند.

اشغال گران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم اشغال گر امریکا در اولین قدم دولت ائتلافی زیر نام

“وحدت ملی” ایجاد نمود و در شرایط کنونی این دولت ائتلافی به شکل دیگری متبارز گردیده است.

رژیم دست نشانده طبق خواست اشغال گران امریکایی پروژه به اصطلاح آشتی ملی و صلح ملی را سر می دهد.

طبق خواست اشغال گران امریکایی امروز “مذاکرات بین الافغانی” در قطر آغاز گردیده است. مردم افغانستان شاهد و گواه آنند، زمانی که مذاکرات آغاز گردیده جنگ ها در داخل کشور شدت و حدت بیشتری گرفته است و از مردمان زحمتکش قربانی گرفته است. این بار هم مردم افغانستان قربانی این نیرنگ ها گردیده اند.

چه این مذاکرات نتیجه دهد و چه ندهد هیچ سودی برای مردم افغانستان نخواهد داشت، بل که بیشتر میان دو سنگ آسیاب قرار خواهند گرفت.

امروز تمامی نیروهای دینی ومذهبی عروسکان کوکی در دست امپریالیزم بیش نیستند و همه شان مهره های شطرنجی اند که طبق دلخواه امپریالیزم پس و پیش می روند. همه ای آنها آله، ابزار و تهدیدی برای توده های مردم و نیروهای انقلابی کشور اند و از این طریق منافع امپریالیزم و سرمایه بروکرات و ملاک بروکرات را تامین می نمایند.

این نیرو برای امپریالیزم بهترین مهره در جهان است که توسط آنها بخوبی می تواند مردم را بفریبد و تحمیق نماید و اهدافش را بساگی بر آورده سازد. به همین ملحوظ است که امروز امپریالیست‌ها و سوسیال امپریالیزم به خاطر به کرسی نشاندن امیال شوم شان از آن ها استفاده اعظمی می نمایند.

این بازی های سیاسی که میان امپریالیست های اشغال گر، سوسیال امپریالیزم و کشورهای منطقه در افغانستان ایجاد گردیده حالات اجتناب ناپذیر تقابل ـ تبانی و تبانی ـ تقابل را بوجود آورده است.

تقابل ـ تبانی نیروهای ارتجاعی ـ سیاسی در منطقه برای رسیدن به اهداف منفعت طلبی و مقاصد سیاسی شان  است.

اشغالگران امپریالیست امریکایی به این امر بخوبی واقف اند، بدین منظور پروژه توافق با طالبان را روی دست گرفت و امروز تلاش می ورزد تا طالبان را با رژیم دست‌نشانده آشتی دهد و طالبان را با قدرت سیاسی رژیم دست نشانده شریک سازد.

اهداف استراتیژیک اشغال گران امپریالیست و در راس شان امپریالیزم اشغال گر امریکا در افغانستان و منطقه عبارت از ایجاد سیستمی است که گوش بفرمان بوده و در راستای منافع استراتیژیکش کار نماید.

هر رژیمی که از چنین سیستمی پیروی نماید مورد حمایت امپریالیزم امریکا قرار می گیرد.امروز امپریالیزم خواهان بر قراری سیستم انحصار سرمایه داری است. او خواهان آنست تا از این طریق همه چیز را در خدمت سرمایه داری قرار داده و تمام نیروهای های ارتجاعی هر کشور را با هم آشتی داده و بر محور یک رژیم دست نشانده جمع نماید. در غیر این صورت با اعمال قهر خواهان بر هم زدن رژیم های ارتجاعی است و پس از برهم زدن خواهان ترکیب نیروهای ارتجاعی گوش بفرمان در کنار یکدیگر بوده تا از آنها بتواند به نحو درستی استفاده نماید.

امپریالیزم خواهان آنست تا این نیروها را بعنوان سدی در مقابل مبارزات خلقهای ستمدیده قرار دهد، و برای این کار از شعار “تفرقه بینداز و حکومت کن” استفاده نموده و به اختلافات قومی، دینی، مذهبی، منطقه ای، زبانی، جنسی، ملیتی و حتی میان خود گروهای سیاسی ارتجاعی دامن زده و نزاع های عمیق و ریشه داری را در سطح جامعه و منطقه ایجاد نموده و می نماید، فقط از این طریق است که همیشه ارتجاع و امپریالیزم بر گرده توده های ستمدیده خود را تحمیل نموده و به استثمار مضاعف شان پرداخته اند.

برای زدودن این فاصله ها باید نسل آگاه جامعه با درک رسالت تاریخی که دارند برای ارتقاء سطح فکری و فرهنگی توده ها و اقشار مختلف جامعه بکوشند و زمینه ساز فرهنگ همگانی وحدت طلبانه در امورات اجتماعی و سیاسی و تقویت جنبش دموکراتیک نوین در کشور گردند.

اوضاع و شرایطی که اشغال‌گران امپریالیزم و در راس آن امپریالیزم اشغال گر امریکا در افغانستان بر مردم تحمیل نموده اند عبارتند از:

1 ـ وابستگی عام و تام رژیم دست نشانده به اشغال‌گران.

2 ـ تحکیم حاکمیت شئونیزم عظمت طلبانه یک ملیت تا آن جایی که زبان فارسی را در کنار زبان های خارجی قرار می دهد.

3 ـ تحکیم و گسترش حاکمیت شئونیزم فیودالی مردسالارانه در جامعه. این حاکمیت با آوردن طالبان در رژیم دست نشانده غلیظ تر خواهد گردید.

4 ـ ایجاد رعب و وحشت از طریق جنگ های تحمیلی و خانمان سوز و از بین بردن آزادی های سیاسی و بخصوص آزادی بیان و عقیده.

5 ـ وحدت دین و دولت. طوری که دین را در راس همه امور دولتی قرار می دهد. قانون اساسی مبین این حقیقت است.

6 ـ بسط و گسترش ایده های خرافاتی در جامعه.

7 ـ دامن زدن به فقر و فاقه و از بین بردن زیر بنای اقتصادی جامعه مانند زراعت و مالداری وایجاد شهرهای باد کرده.

8 ـ بسط و گسترش جهل و بی سوادی در جامعه از طریق خصوصی سازی.

هشت مورد فوق الذکر مواردی اند که اشغال گران امپریالیست در افغانستان آن ها را بطور کامل بسط و گسترش داده اند.

اشغال گران امپریالیست و در راس شان امپریالیزم اشغال گر امریکا شعارهای “مبارزه با تروریزم و مواد مخدر”، ” آزادی زنان” و “دموکراسی” را روپوشی برای اشغال افغانستان نمودند. تقریباً بیست سال از اشغال افغانستان می گذرد. این مدت بخوبی بیان گر آنست که اشغال گران نه تنها علیه تروریزم و مواد مخدر مبارزه نکردند، بل که بیشتر از قبل آن را در کشور دامن زدند. چنانچه روزی نیست که چندین نفر در کشور سر به نیست نگردد و تعدادمعتادین در کشور به مرز 5 میلیون نفر رسیده است.

امروز در افغانستان زنان به بی رحمانه ترین شکل مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفته و بشکل بسیار فجیعی به قتل می رسند و مثله می شوند. چنانچه لوی څارنوالی رژیم دست نشانده چند شب قبل از طریق تلویزیون طلوع گزارش داد که از آغاز سال جاری تا کنون سه هزار خشونت علیه زنان ثبت گردیده است که از جمله 1073 مورد آزار و اذیت جنسی، قتل و مثله نمودن زنان است.

یعنی در ظرف یک ماه تقریباً 430 مورد خشونت و در یک روز 14 مورد خشونت علیه زنان صورت گرفته است.

این گزارش رسمی است که از آغاز سال جاری تا کنون ثبت گردیده است، در حالی که بیشترین آمار غیر رسمی است که هیچ گزارش به دولت داده نمی شود و به شکل قومی حل و فصل می گردد. و اما در مورد شعار دموکراسی تحمیلی اشغال گران امپریالیست:

دموکراسی در کشورهای سرمایه داری حتی در دموکرات ترین آنها یک دموکراسی ناقص، محدود، دروغین، ریاکارانه و سر ودم بریده است. نمونه بارز آن را می توان در امریکا در مقابل سیاه پوستان مشاهده نمود. این دموکراسی در آخرین تحلیل در افغانستان بهشت زور مندان و قلدر منشان و برای توده های مردم دام حیله و نیرنگ و جهنمی بیش نیست.

امروز اشغال گران امپریالیست سنگی را که برای سرکوب میلیون ها توده مظلوم بلند نموده اند عاقبت روی پای شان خواهد افتاد.

توده های ستمدیده کشور!

برای رهایی از این بد بختی و مصیبت هیچ راهی وجود ندارد، جز اتحاد و هم پارچگی تمام میلیت های تحت ستم و آمادگی برای مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی تحت رهبری پیش آهنگ طبقه کارگر بخاطر اخراج قهری اشغال گران امپریالیست و سرنگونی رژیم دست نشانده و استقرار جامعه دموکراتیک نوین. پس برای بیرون رفت از این معضل باید برای یک مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی از همین حالا آمادگی گرفت و به پیش حرکت نمود.

11 عقرب 1399 خورشیدی

مجید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *