امشب اتاقم تاریک همه چیز سکوت و مبهوت بیرون از پنجره…

Home Page Gallery

امشب اتاقم تاریک
همه چیز سکوت و مبهوت
بیرون از پنجره
در آسمان هیچ ستاره‌ای
دیده نمی‌شود
و مهتاب
دگر نمی‌درخشد
و روشنی جلوه نمی‌کند
در درون ِ سینه‌ها آتش برپا شده است
دل‌ها خون است
خانه‌ها داغ دیده است
و آه شاید بر وطن
گورستان غم خیمه زده است

اما می‌دانیم
در ختم شب‌های تاریک و غم‌ناک
که صبح‌های آزادی‌بخش ِ نورانی
نبرد خونین سحر را
طنین‌انداز می‌کنند و پاس می‌دارند
و آن روزیست که درفش عدالت
برای برپایی آزادی
و بنای آبادی
در هوا موج خواهد زد

و بی گمان
طلوع دوباره در راه است
طلوع پیروزی!

آری باید در وجودمان
تپش‌های رزمندگی را
بر علیه ظلم و استبداد
بر علیه قشون اشغال‌گر
زنده کنیم

قدم بقدم
برای استقلال و آزادی
و شکست ِ زنجیرهای اسارت و بندگی
که چاراطراف ما را احاطه کرده است
گام گذاریم و از جان بگذریم

آری
هزاران هزار جان‌فدا
باید
برای کسب آزادی
و برای برپایی انقلاب
آماده گردد

هموطن بپاخیز
خورشید را بر وطن تابنده نما
و این سیه ‌بختی روزگار ِ وطن را
مبدل به روشنی بساز
تا شب‌های تاریک این سرزمین
این زمین
و این خاک اجدادی ِ ما
با ستاره‌ها و مهتاب درخشان‌تر گردد
تو می‌توانی
من می‌توانم
ما می‌توانیم
و تاریخ، گواه ی توانستن ماست
و شاهد شکست قهری دشمنان

هموطن
“چه کسی می‌خواهد من و تو ما نشویم
خانه‌اش ویران باد”
ریشه‌اش بی‌جان باد
و پیکرش
با خاک و خون یکسان باد

ما می‌توانیم
با عزم سترگ
و با مشت‌های پولادین
محکم بر دهان استعمارگران و اشغال‌گران بکوبیم
و آن‌ها را در خاک دفن نماییم.
ما می‌توانیم
بپاخیز هموطن!
بپاخیز.

سیروس – 2میزان 1399- ساعت 2 بامداد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *