___________________________________________________________________________________________________________________
به مناســـبت هشـــــتم مــارچ روز جـهـــــانی زن
زنجـــــــیرهای ســــــتم را پاره كـــــــنيد !
در کشور مستعمره – نیمه فئودال افغانستان، هشتم مارچ روز جهانی زن در حالی فرا میرسد که زنان زیر ساطور جلادان طالبی قرار دارند. این روز در حالی فرا میرسد که زنان حتی از حقوق اولیه شان محروم گردیده اند. این روز در حالی فرا میرسد که “جامعه جهانی” و در رأس شان امپریالیزم امریکا از طالبان جنایت کار و زن ستیز حمایت میکنند. این روز در افغانستان درحالی فرا میرسد که زنان نه تنها در چهار دیوار خانه محصور اند، بلکه به شکل وحشیانه مورد سرکوب امارت اسلامی افغانستان قرار گرفته اند. این روز در حالی فرا میرسد که زنان به شکل وحشیانه و با زور جبر در روز روشن از بین جادهها زیر نام “بیحجابی” بازداشت و مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار میگیرند. این روز در حالی فرا میرسد که مردم شاهد برخورد ظالمانه و ددمنشی روزمرۀ نظام “حاکم ملاشاهی“ طالبان بر زنان اند. روز هشت مارچ در حالی فرا میرسد که زنان زیر ستم چند لایۀ طالبان قرار گرفته اند.
در شرایط کنونی نصف کره خاکی زیر ستم جنسیتی قرار دارند، یا به عبارت دیگر ستم جنسیتی بُعد جهانی دارد و ادعای برابری میان زنان و مردان یک ادعای دروغین بیش نیست. امروز امپریالیزم از زنان به عنوان کالای تجارتی استفاده میکند و در بازار جهانی عرضه میدارد. نمونه بارز این تجارت، “صنعت سکس” در جهان میباشد. حتی در این کشورها زنان از سقط جنین محروم اند.
در كشورهاي مستعمره ـ نیمه مستعمره ـ نیمه فئودالی، زنان به صورت جدیتری زیر ستم قرار دارند. ستم بر زن در این کشورها به صورت یک قانون رسمی شناخته شده و زنان را به بردگان مردان تبدیل نموده، و آن را مانند هر شی دیگر ملکیت مردان به حساب میآورد.
امروز شدیدترین نوع ستم را میتوان در افغانستان مشاهده نمود. زنان اين كشور در بدترين وضعيت و تحت شديدترين فشارها به سر برده و ستم جنسیتي وحشيانهاي بر آنها اعمال ميگردد . باروي كارآمدن دوبارۀ طالبان حدت و شدت اين فشار بيشتر و بیشتر شده و حلقه اين ستم تنگترگرديده است.
در امارت اسلامی افغانستان نه تنها زنان از تحصیل که حق طبیعیشان است محروم گردیده اند، بلکه مسألۀ حجاب، آن هم حجاب طالبانی ابعاد گستردهتری به خود گرفته است. در ظرف دو سال و نیمی که از عمر امارت اسلامی افغانستان گذشته است، طالبان همواره به زنان وعده میدهند: “حقوقی که اسلام برای زنان مشخص نموده برای شان خواهند داد”، “ما از آنچه که اسلام بنام حقوق زن برای شان اعطا نموده دفاع مینمائیم” و ” زنان باید به اصول معارف اسلامی توجه جدی نماید و درک مسئولیت نموده و از حجاب اسلامی منحیث آبرو و شرف خود دفاع نمایند.”
این وعده و وعید طالبان به زنان، در حقیقت وعدۀ سلطه شوونيزم مردسالار و بردگي خانگي به زنان است. زیرا از تمام بیانات شان به طور واضح و آشکار مشخص است که همه وعده و وعیدهای شان در مورد حقوق زنان به حجاب، آن هم حجاب طالبانی ختم می شود. در هر مجتمع آموزشی، پرورشی و صحی که بروید درب و دیوارش با این شعار مزین گردیده است:
«حفظ حجاب از جمله دستورات دین مبین اسلام است، لطفاً حجاب اسلامی را رعایت نمائید.» (تصویر)
تکیه بیش از حد طالبان بر حجاب معنا و مفهوم خاصی دارد. حجاب اسلامی که طالبان روی آن تاکید مینمایند هیچ چیز نیست جز سمبول اسارت زنان.
امروز طالبان، زنان را زیر نام “بد حجابی” با جبر و زور از بین شهرها بازداشت مینمایند، در حالی که به خوبی میدانند که این عمل وحشیانۀ شان چه عواقب خطرناکی در سرنوشت زنان رقم میزند. اگر به موضوع بی حجابی در سطح کشور نظر بیندازیم، با صراحت میتوان گفت که هیچ زنی بدحجاب نیست. و هرگاه این موضوع از دید طالبانی در نظر گرفته شود، مشکل به اصطلاح بیحجابی “مشكل” اقلیت کوچک از زنان ـ آنهم صرف زنان شهري – است. طالبان این را نیز خوب میدانند که مسأله ” بي حجابي ! ” به عنوان يك مسأله عمومي كه بايد اين همه روي آن تاكيد شود اصلا وجود ندارد؛ ولی با آن هم روی آن تأکید میورزند و به صورت اجباری و وحشیانه آن را بر زنان تحمیل مینمایند.
هدف طالبان از این حرکت وحشیانۀ شان چیست؟ هدف طالبان چیزی جز ادامۀ اسارت و ادامۀ سلطه شئونیزم مردسالار و تحکیم پایههای حاکمیت مردسالار در جامعه نیست. به همین ملحوظ است که طالبان مسأله كوچك به اصطلاح بیحجابی را بالاتر از تمامي مسايل و مشكلات عمومي زنان يعني بيسوادي، عقب ماندگي مفرط زنان، بي حقوقي ننگين اقتصادي، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي و در يك كلام بردگي خانگي، قرار مي دهند. از نظر طالبان ایجاد چنین مشکلاتی برای زنان، مشکلات نه، بلکه از جمله حسنات به حساب میآید!!
امارت اسلامی افغانستان زنان را اولين هدف سركوب شان قرار دادند. ايدئولوژي و فرهنگ غالب فيودالي بعنوان ايدئولوژي و فرهنگ ضد زن توسط طالبان به رسميت شناخته شده و ستم بر زن قانونا تثبيت گردیده است. در جامعه فئودالی که اقتصاد روستایی و فرهنگ فئودالی مسلط است زنان بصورت عنعنوی حجاب اسلامی را رعایت می کنند.
طالبان در رابطه با زنان خيلي “منطقي” عمل مي نمايند، زيرا ايدئولوژي شان حكم مينمايد كه زنان بايد تابع مردان باشند و بدون چون و چرا از مردان اطاعت نمايند. تابعيت زن از مرد قانون برسميت شناخته شده مذهبي است و اين را هر فرد مسلمان ميداند. کار نمودن و فعاليت زن در بيرون از خانه در فرهنگ فيودالي بي ننگي و بي غيرتي براي مردان بحساب ميآيد. پاي نهادن زن بيرون از دروازه خانه عملا خلاف ورزي مذهبي است و زن مسلمان پاك آنست كه در بيرون از خانه شوهرش پاي ننهد!!
از ادوار گذشته هاي دور تا حال در افغانستان، نقش زنان بعنوان انسان ذيدخل در مسايل اقتصادي، سياسي و فرهنگي جامعه ناديده گرفته شده و تمامي اين عرصهها عملا تحت تسلط مردان قرار داشته است. جو مسلط اجتماعي در افغانستان طوري است كه مي توان گفت همه مردان به نحوي از انحاء شئوونيزم مردسالار را با خود حمل مينمايند. امروز در افغانستان ستم بر زنان از تمام روزنههاي اجتماع بيرون آمده و زنان مجبوراند درتمام حلقات اجتماعي از خانواده گرفته تا جامعه بار اين ستم را متحمل گردند.
در ظرف دو سال و نیمی که از عمر نکبت بار امارت اسلامی افغانستان میگذرد، فشار ستم بر زنان آن چنان افزون گردیده که حتی حاميان امپرياليستي طالبان ” مدافع حقوق زنان ” افغانستان گرديده اند. اين دفاع طلبی از حقوق زنان، جز عوام فريبي چيزي ديگري نيست . امپرياليستها به هیچ وجه بدنبال حقوق انسانها، منجمله زنان نیستند، بلكه در پي منافع اقتصادي و سياسي خود در افغانستان اند. همین منافع اقتصادی و سیاسی شان باعث گردید تا قدرت سیاسی را برای بار دوم به طالبان بسپارند. در حالی که طالبان در لیست سیاه امپریالیستها به نام تروریست، ناقض حقوق بشر و ناقض حقوق زنان جای گرفته بود.
تودههای ستمدیده و به خصوص زنان افغانستان به درستی شاهد آن اند که امپریالیستها و در رأس آن امپریالیزم امریکا با سیاست طالبان در مورد زنان همنوایی نشان میدهند. کمکهای میلیون دالری به خاطر تجهیز، تسلیح و آموزش نیروهای نظامی طالبان بیانگر آن است كه سياست امپریالیستها تا چه حد وحشيانه، جاهلانه و غير قابل تحمل است. زیرا آنها به خوبی درک مینمایند که وعدۀ طالبان به زنان در چوکات شریعت اسلامی کاملاً روشن و صریح است. این را نیز میدانند که حقوق زنان در چوکات شریعت اسلامی نیز روشن و صریح است. کمک و هم کاری شان به طالبان به معنای حمایت همه جانبه از سیاست طالبانی است.
امروز ایدئولوگهای بورژوازی امپریالیستی تلاش میورزند که تصوير راديكالي از برخورد اسلام نسبت به زنان ارائه دهند، در حالی که آنها به درستی میدانند که این احكام، احکام فقهی نبوده، بلکه نص صریح آیات قرآنی اند، که هیچ گونه دلیلی برای منسوخ شدن و منسوخ بودن آن وجود ندارد. اصول مبتنی بر اسلام اصیل، حکم بر رعايت جبري حجاب ، تن دادن به مشروعيت تعدد زوجات، محروم بودن زنان از قضاوت و رهبريت، نيمه انسان بودن زنان در شهادت و ميراث، قيموميت مردان و … مینماید. همۀ این احكام قرآني اند و هيچ مسلماني حق ندارد در مورد آنها شك وترديد به خود راه دهد.
شئونيزم مردسالار و اعمال ستم بر زنان يكي از اجزاي اصلي ساختار جامعه است و در پيوند با ستم طبقاتي، ملي شکل عمومی به خود میگیرد. اشكال سه گانه ستم ( طبقاتي ، ملي و جنسي ) با هم توأم بوده و در پیوند تنگاتنگ با ستم امپریالیستی قرار دارد. روی این ملحوظات مبارزه براي رهايي زنان از مبارزه طبقاتي و ملي جدايي ناپذير بوده و بدون پيشبرد مبارزه عليه تمامي اين اشكال ستم موفقيت نهايي در امر مبارزه انقلابي ناممكن مي باشد .
پراتیک دو نیم ساله امارت اسلامی افغانستان ثابت ساخت که طالبان نه تنها بر زنان محدودیتهای ظالمانهای تحمیل نمودند، بلکه در عرصۀ حقوق آزادیهای فردی، اجتماعی، مدنی و سیاسی آن چه که به مردم وعده دادند، جز تفتیش عقاید، سانسور و سرکوب شدید چیزی بیش نبود. آنها همۀ این حقوق را از دید اسلامی مطرح میکنند. به این معنا که همه چيز باید سبك و بوي اسلامي داشته باشد و یا به عبارت دیگر غیر از مسایل اسلامي هيچ چيز پذيرفتني نيست. جرايد، مطبوعات، فکرها و مفکورهها همه بايد اسلامي باشند و هيچ جريده غير اسلامي نبايد منتشر شود، و هيچ طرز فكري غير از طرز فكر اسلامي نبايد مجاز شمرده شود.
اشغالگران امپریالیست در ظرف بیستسال اشغال کشور و رو در رویی با طالبان به خوبی آگاه بودند که طالبان تمامي این خواستهها و اهداف سياسي شان را در طي بیست سال اشغال کشور در مناطق تحت كنترل شان عملا به منصه اجرا قرار دادند. با آن هم قدرت سیاسی را با رضائیت کامل و با حضورداشت 5800 نیروی نظامی ایالات متحده امریکا ـ البته غیر از حضور نظامیان بقیه کشورهای اشغالگرـ به طالبان تسلیم نمودند. بناءً حمایت امپریالیستها از “حقوق زنان” و “حقوق بشر” در افغانستان فریب و ریا کاری بیش نیست.
وظیفه و مسئولیت نیروهای انقلابی کشور تنها این نیست که چهره ارتجاعی قرون وسطایی طالبان را افشاء سازند، بلکه باید جداً تلاش نمایند تا دسیسه، نیرنگ، فریب و اغواگری امپریالیستها و بازیهای پشت پردۀ شان با طالبان را نیز افشاء نمایند و به این طریق توهمات ذهنی که نسبت به امپریالیستها و یا به عبارت دیگر”جامعه جهانی” که در نزد بعضی افراد و به خصوص زنان وجود دارد بزدایند و نشان دهند که امارت اسلامی افغانستان در خدمت منافع و حفظ و بقای طبقه فئودال و بورژوازی بروکرات، آخوندها و نوکران شان قرار دارند و “جامعه جهانی” حامی شان بوده و میباشد.
زنان بايد این توهمات را از خود دور نمایند و بدانند که قدرتهای امپریالیستی ـ جامعه جهانی ـ هرگز مدافع حقوق شان نبوده و به هیچ وجه زندگی انسانی را برای شان مهیا نمیسازد. زنانی که چنین انتظاری از “جامعه جهانی” دارند باید بدانند که این انتظار نه تنها از شدت ستم بر زن نمیکاهد، بلکه آنرا افزایش میدهد. زنان مبارز و انقلابی باید که تمام نیروهای ارتجاعی اعم از طالبی، جهادی و تکنوکراتها و حامیان امپریالیستی شان را به مصاف به طلبند و علیه شان اعلان جنگ نمایند. زیرا دشمن را فقط ميتوان با نيروي قهار انقلابي از پاي درآورد و نابود كرد. سرنگوني شئونيزم مردسالار طالب، پيشبرد جديترين و پيگيرترين شيوه هاي مبارزاتي و جنگ تحت رهبری پرولتاریا و حزب پیشآهنگ آن است. و فقط به اين صورت مي توان ديوارهاي پوسيده امارت اسلامی افغانستان را از بيخ و بن ويران كرد. در غیر این صورت فقط ميتوان ستم و بردگي را ابقا نمود و بازهم بر عمر منحوس آن افزود.
نیروهای ارتجاعی به خوبی آگاهند كه اگر زنان در عرصه مبارزات انقلابي فعال شوند تهديد بزرگي عليه موجوديت نظام پوسيده شان میباشند. زنان بايد بدانند كه جز با تكيه بر نيروي قهر انقلابي امكان رهايي كامل ميسر نيست. گره تضاد ستم جنسي، ملي وطبقاتي را فقط مي توان از طریق قهر انقلابی حل نمود، و در یک کلام شورش بر حق است !
در شرايط و اوضاع فعلي كه بر حدت و شدت ستم بر زنان از طرف ارتجاع طالبی بطور روز افزون افزايش به عمل آمده است، تكيه روي مسأله زنان يك امر بسيار جدي در پيشبرد مبارزه انقلابي را تشكيل ميدهد. انقلابيون با تكيه روي مسأله زنان ميتوانند گام هاي جدي در مسير مبارزه بخاطر سرنگوني نظام موجود به پيش بردارند.
امروز در افغانستان ستم بر زن گریبان همه طبقات اجتماعی را گرفته است. زنان باید علیه ستمی که بر ایشان روا داشته میشود به پا خیزند و اعتراضات خود را سازمان داده و تشکل انقلابی خود را بسازند. البته نباید ناگفته گذاشت که اعتراضات و مبارزات زنان زمانی مفید واقع می شود و نتیجه می دهد که در پیوند تنگاتگ با جنبش انقلابی قرار گرفته و تحت رهبری آن حرکت نماید.
نظام سرمايه داري انحصاری، از یک طرف تلاش مینماید تا زنان را محافظه کار بار آورده و به سمت مبارزات رفرمیستی بکشاند و از سوی دیگر کارکرد این نظام، زنان گيتي را فقيرتر و فقيرتر ميكند، و زنجیرهای ستم را بر دست و پای زنان مستحکمتر مینماید. جریان مبارزات در سطح جهان نشاندهنده آنست که شمار فزايندهاي از زنان به صفوف طبقه بين المللي پرولتاريا اضافه ميشوند. اين امر طبقه ما را در پيشبرد مبارزه عليه هرگونه ستم بر زن و مردسالاري و به سرانجام رساندن وظيقه انقلابي ايجاد جهان نوين، تقويت ميكند.
زنان مبارز و انقلابی در این روز باید خشم خود را به نيروي مبارزاتي تبديل نمایند، و این روز را با استواري و استحكام هر چه بیشتر عليه ستم برزن و هرگونه ستم ديگر پيش برند.