اعلامیۀ جنبش انقلابی جوانان افغانستان

اعلامِيه جنبش انقلابِي جوانان افغانستان

افغانستان امروزِي يک کشور مستعمره – نِيمه فئودال است . امپرِيالِيست هاِي اشغالگر امرِيکائِي و متحدِين شان اِين کشور را توسط نِيروهاِي نظامِي مهاجم تحت اشغال در آورده و ِيک رژِيم دست نشانده را در آن شکل داده اند.

هر صفحه اِي از تارِيخ اِين کشور ، از سبعِيت و ددمنشِي متجاوزِين و اشغالگران بِيرونِي و جبارِيت و ستمگرِي سبعانه حکام بومِي و سر گذشت غم انگِيز و پر درد و رنج توده هاِي آن حکاِيت مِي کند . در همه ادوار ، متجاوزِين و اشغالگران بِيرونِي و حکام خون آشام بومِي براِي به بردگِي کشاندن توده ها و استمرار حاکمِيت ضد مردمِي شان ، خلق هاِي کشور را در ددمنشانه ترِين شکل مورد سرکوب و قتل و غارت قرار داده اند . بدون مبالغه مِيتوان گفت که متجاوزِين و اشغالگران بِيرونِي و جانِيان بومِي حاکم بر افغانستان در جناِيت ، قساوت ، جبارِيت و ستمگرِي در صف اول جباران و ستمگران تارِيخ قرار داشته اند ، همانطورِيکه محرومِيت و ستمدِيدگِي مردمان اِين مرز و بوم نِيز کمتر مثل و مانندِي دارد.

تارِيخ کشور با مرز ها و نام فعلِي ، تارِيخ سلطه استعمار و امپرِيالِيزم  بر کشور و مردمان کشور است . اِين سلطه بر حِيات سِياسِي ، اقتصادِي ، فرهنگِي و اجتماعِي اِين مرزو بوم و مردمان آن گاهِي بصورت مستقِيم  و گاهِي بصورت غِير مستقِيم اعمال شده و مِي شود . در تمام اِين مدت  طبقه ِيا طبقات مرتجع استثمارگر و ستمگر بومِي در تبانِي و وابستگِي کامل به استعمار انگلِيس و ِيا قدرت هاِي امپرِيالِيستِي دِيگرِي ، حاکمِيت دست نشانده و وابسته شان را حفظ کرده اند . در نتِيجه فلاکت و بدبختِي  مردمان ما تداوم ِيافته و کشور کانون ارتجاع و سلطه امپرِيالِيزم و اسارتگاه تارِيک و ظلمت زاِي توده ها بوده است . استعمار گران و امپرِيالِيست ها دست در دست حکام خودکامه و ستمگر براِي حفظ و تداوم اسارت خلق ها و بقا و دوام نظام ضد انسانِي مبتنِي بر سلطه استعمار و امپرِيالِيزم و استثمار توده هاِي زحمتکش ، همراه با اعمال شوونِيزم بر اقوام و ملِيت هاِي تحت ستم وتحمِيل اسارت بر زنان ، به بِيرحمانه ترِين شِيوه هاِي سرکوب و ددمنشانه ترِين وِيرانگرِي ها و قتل عام ها متوسل شده اند . در طول اِين دوران ، حاکمِيت جلادانه و شوم استعمار و امپرِيالِيزم و دست نشاندگان و نوکران شان ، هزاران فجاِيع اسفبار ببار آورده ، مِيلِيون ها انسان را از هستِي ساقط ساخته و همه خلق هاِي کشور را مورد تاخت و تاز هاِي غارتگرانه قرار داده است .

در سراسر اِين دوره ، مبارزات توده ها علِيه استعمار و امپرِيالِيزم  و مرتجعِين داخلِي دست نشانده و مزدور آنان ادامه ِيافته است .  جنگ هاِي ضد استعمارِي علِيه استعمارگران انگلِيسِي و جنگ مقاومت ضد سوسِيال امپرِيالِيزم شوروِي ، دو نمونه برجسته تارِيخِي گذشته اِين مبارزات ، به شمار مِي روند . اما اِين مبارزات تارِيخِي به علت نبود و ِيا ضعف جدِي کِيفِي و کمِي نِيروِي انقلابِي رهبرِي کننده ، به فرجام نرسِيده و سلطه  امپرِيالِيزم وارتجاع بر کشور و مردمان کشور تداوم ِيافته است . بطور مشخص جنگ مقاومت ضد سوسِيال امپرِيالِيزم شوروِي ، علِيرغم قربانِي هاِي بِي همتاِي توده ها در مقاومت علِيه تجاوزگرِي سوسِيال امپرِيالِيزم و سلطه ضد مردمِي مزدوران آن ، بخاطر ضعف جنبش انقلابِي  و نبود نِيروِي پِيشاهنگ انقلابِي رهبرِي کننده و عوامل عِينِي و ذهنِي بِين المللِي ، منطقوِي و کشورِي دِيگرِي ، نتوانست به مثابه مرحله اِي از انقلاب ضد ارتجاعِي و ضد امپرِيالِيستِي خلق ها به پِيش رود . رهبرِي جنگ مقاومت از سوِي نوکران امپرِيالِيزم غرب غصب گردِيد و سرنوشت اِين مقاومت حماسِي به بازِيچه قدرت هاِي امپرِيالِيستِي رقِيب سوسِيال امپرِيالِيزم شوروِي مبدل شد .  مادامِي که قواِي متجاوز سوسِيال امپرِيالِيستِي جبرا از کشور خارج گردِيد ،  رژِيم بازمانده دوران اشغال نِيز مدت زِيادِي دوام نِياورد و توام با فروپاشِي ارباب سوسِيال امپرِيالِيستِي اش ، از هستِي ساقط گردِيد . در نتِيجه ، قدرت سِياسِي از بازماندگان رژِيم ساقط شده به نِيروهاِي ارتجاعِي اسلامِي انتقال ِيافت . در فرجام ، مسائل اساسِي و اصلِي کشور و مردمان آن کماکان لاِينحل ماند و سلطه نظام ارتجاعِي و وابسته به امپرِيالِيزم همچنان دوام یافت.

حاکمِيت ارتجاعِي تئوکراتِيک با جنگ هاِي ارتجاعِي خانمانسوز مِيان جناح هاِي مختلف تئوکرات رقم خورد . اِينها که نوکران گوش بفرمان قدرت هاِي ارتجاعِي و امپرِيالِيستِي گوناگون بودند و هستند ، بخاطر تامِين منافع خود و اربابان خارجِي شان ، کشور را به مِيدان تاخت و تاز ارتجاعِي مبدل نموده و بِي خانمانِي و آوارگِي مردمان مان را تدام بخشِيدند . وِيرانگرِي ، غارت و قتل دوران حاکمِيت سرتاسرِي باند هاِي ” جهادِي ” با ظهور ” طالبان ” و برقرارِي سلطه شان بر بخش اعظم کشور ، نه تنها پاِيان نِيافت ، بلکه ابعاد گسترده تر و عمِيق ترِي پِيدا کرد.

” طالبان ” سِياست هاِي ارتجاعِي و استبدادِي شدِيدِي را بالاِي کشور و مردمان کشور اعمال نمودند .  خلق هاِي کشور زخم ناسور ناشِي از استبداد تئوکراتِيک طالبِي را بر گوشت و پوست خود لمس کردند و رنج هاِي عظِيمِي را متقبل شدند . تحت حاکمِيت ضد انسانِي اِين داِيناسور هاِي آمده از آن سوِي تارِيخ ، کشور و مردمان کشور در حالت اختناق و خفقان کامل بسر مِي بردند .  تحقِير و توهِين ، سرکوب فرهنگِي ، قتل عام هاِي دسته جمعِي ، آتش زدن خانه ها و مزارع توده ها ، به وِيژه توده هاِي ملِيت هاِي تحت ستم ، زن ستِيزِي آنهم در ضد انسانِي ترِين شکلش و باج خواهِي و زور گوئِي و … در دستور روز قرار داشت . در واقع از ِيک باند ارتجاعِي و ضد مردمِي اِي که تجارت مواد مخدر ِيکِي از پاِيه هاِي اصلِي قدرت و حاکمِيتش را تشکِيل مِي داد ، هِيچ انتظار دِيگرِي نمِي رفت و نباِيد مِيرفت . باند ارتجاعِي تئوکرات طالبان ، همانند رقباِي ” جهادِي ” اش ، توسط قدرت هاِي ارتجاعِي خارجِي و امپرِيالِيست ها بوجود آمد . اِين باند زِير سرپرستِي ” آِي . اِيس . آِي . ” و نظارت و حماِيت امپرِيالِيزم امرِيکا و انگلِيس و کمک هاِي بِيدرِيغ ارتجاع سعودِي ، اِيجاد شد و بخاطر تحقق بخشِيدن اهداف شوم امپرِيالِيستِي و ارتجاعِي اربابانش مورد تقوِيت و حماِيت قرار گرفت و به حاکمِيت رسید.

استبداد ارتجاعِي و تئوکراتِيک طالبان به ِيک معنِي زمِينه ساز تجاوز امپرِيالِيست هاِي امرِيکائِي و متحدِين شان بر افغانستان و اشغال اِين کشور توسط آنها گردِيد . آنها در ابتدا بخاطر تامِين اهداف غارتگرانه شان در منطقه ، طالبان را بوجود آوردند ، تقوِيت کردند و به امارت رساندند . اما مادامِي که دوام حاکمِيت آنان را به نفع خود ندِيدند و افغانستان تحت سلطه آنان را مساعد ترِين جا براِي شروع لشکر کشِي هاِي تجاوزکارانه و اشغالگرانه در قرن بِيست و ِيک تشخِيص دادند ، به بهانه سر نگونِي امارت بد نام آ نها ، افغانستان را مورد تهاجم قرار دادند . به اِين ترتِيب ِيکبار دِيگر افغانستان  تحت اشغال قوت هاِي خارجِي امپرِيالِيستِي قرار گرفت و حالت مستعمراتِي بخود گرفت .

ِيالِيستهاِي امرِيکائِي ، بخاطر  دوام اشغال و حفظ نظام تحت سلطه شان تمام شئون سِياسِي ، اقتصادِي و فرهنگِي  کشور و مردمان کشور را تحت کنترل گرفته و مطابق به اهداف اشغالگرانه امپرِيالِيستِي شان ، بازسازِي مستعمراتِي – نِيمه فئودالِي مِي نماِيند . شکلدهِي به رژِيم دست نشانده ، اِيجاد و تقوِيت اقتصاد مستعمراتِي و اِيجاد و رشد فرهنگ سلطه پذِيرِي سه رکن بزرگ اِين سِياست مستعمراتِي را تشکِيل مِي دهند . غارت امپرِيالِيستِي منطقه و افغانستان و استثمار نِيمه فئودالِي و کمپرادورِي در ذات اِين نظام مستعمراتِي – نِيمه فئودالِي رِيشه دارد . اعمال ستم ملِي شوونِيستِي و ستم جنسِي از مشخصات مهم اِين نظام ارتجاعِي محسوب مِي گردد . ماهِيت و هوِيت ارتجاعِي مذهبِي حاکمِيت سِياسِي اِين نظام منشا در ماهِيت  غارتگرانه ، استثمارگرانه و ستمگرانه آن دارد . در اِين نظام فرِيبکارانه  ، اشغالگرِي کمک بِين المللِي خوانده مِي شود  واستبداد مستعمراتِي – نِيمه فئودالِي لقب دموکراسِي بخود مِي گِيرد ؛ غارت بازسازِي خوانده مِي شود و ستم با نام آزادِي اعمال مِي گردد . در اِين نظام غارتگرانه ، استثمارگرانه و ستمگرانه ، توده هاِي مردم بجز فقر و رنج و محرومِيت به هِيچ چِيز دِيگرِي نمِي توانند برسند.

نظام حاکم بر افغانستان امروزِي ( نظام مستعمراتِي – نِيمه فئودالِي ) ، حلقه اِي از حلقات وابسته به نظام جهانِي امپرِيالِيستِي مِي باشد . قدرت هاِي امپرِيالِيستِي حاکم بر جهان با سرقت و غارت ثروت هائِي که توسط طبقات زحمتکش خلق هاِي جهان تولِيد مِي شوند و با بلعِيدن گوشت و مکِيدن خون توده ها بوجود آمده اند و بقا و دوام شان به اِين سرقت و غارت و خونخوارِي و دوام و افزاِيش روز افزون آنها وابسته است . نظام موجود حاکم بر جهان نه تنها در افغانستان بلکه در سراسر جهان بذر مرگ و وِيرانِي و فقر و فلاکت مِي پاشد . تمام جنگ هاِي غِير عادلانه ارتجاعِي ، تجاوزگرِي ها ، قتل عام ها ، غارتگرِي ها ، پخش مواد مخدر ، تجارت زنان و … همه و همه” دستاورد ها ” و ” ثمرات ” نظام امپرِيالِيستِي حاکم بر جهان است.

در وضعِيت فلاکتبار و درد انگِيز کنونِي کشور ، جوانان ، به وِيژه جوانان متعلق به طبقات و اقشار پائِينِي جامعه ، ِيکِي از آن بخش هاِي جامعه محسوب مِي شوند که به شدت آسِيب مِي بِينند . اِين نِيروِي اجتماعِي همچون گوشت دم توپ در جنگ تجاوز کارانه امپرِيالِيست ها و دست نشاندگان شان مورد استفاده قرار مِي گِيرد و بخاطر تامِين اهداف و مقاصد ضد ملِي و ضد مردمِي آنان قربان مِي شود . در افغانستان تحت اشغال و فاقد استقلال ، جوانان کشور در بِي سرنوشتِي و بِي آِيندگِي فوق العاده شدِيدِي بسر مِي برند .  بِيکارِي و فقر ، محرومِيت از تعلِيم و تحصِيل ، آوارگِي و بِي خانمانِي عوامل دِيگرِي اند که زندگِي پر درد و رنج کنونِي جوانان افغانستان را رقم مِي زنند.

جوانان ِيکِي از بخش هاِي حساس جامعه محسوب مِي شوند و در مسِير تغِيِيرات و تحولات اجتماعِي به سرعت به حرکت در مِي آِيند . آنها حامل نِيروِي عظِيم مبارزاتِي اند که اگر آگاهانه با سائر قشر ها و طبقات تحتانِي و زحمتکش جامعه در آمِيزند ، تبدِيل به انبار باروت آماده به انفجار مِي شوند و خرمن هستِي امپرِيالِيست ها و مرتجعِين را به آتش مِي کشند . بسِيج وسِيع جوانان در مقاومت ملِي مردمِي و انقلابِي  ِيکِي از آن وظاِيف تخطِي ناپذِير ملِي ، مردمِي و انقلابِي به شمار مِي رود که اجراِي اصولِي آن ، نظام مستعمراتِي –  نِيمه فئودالِي حاکم را در معرض نابودِي قرار مِي دهد .

در شراِيط امروزِي نِياز شدِيدِي براِي برپائِي جنبش وسِيع ملِي ، مردمِي و انقلابِي جوانان وجود دارد . باِيد تمامِي جوِيبار هاِي نارضاِيتِي و خشم آنان به حرکت در آِيند و سمت و سوِي واحدِي بِيابند ، تا قوت عظِيم مبارزاتِي شان در پِيوند با کل مقاومت ملِي ، مردمِي و انقلابِي خلق هاِي زحمتکش کشور و به مثابه بخشِي از اِين سِيلاب سهمگِين ، به حرکت در آِيد و بر دژ هاِي اشغالگران و دست نشاندگان شان ، ِيورش برد و وِيران شان سازد. ” جنبش انقلابِي جوانان ” که تشکِيل آن حاصل تجارب مبارزاتِي چند ساله محافل معِينِي از جوانا ن انقلابِي کشور است ، تعهد سپرده است که براِي بسِيج جوانان در مسِير برپائِي جنبش انقلابِي وسِيع جوانان در چوکات مقاومت ملِي ، مردمِي و انقلابِي خلق هاِي کشور ، به کار و پِيکار انقلابِي پِيگِيرو مداوم بپردازد . ” جنبش انقلابِي جوانان ”  قوِيا باورمند است که راه نجات کشور و مردمان کشور ، منجمله جوانان ، راه برپائِي و پِيشبرد مقاومت ملِي ، مردمِي و انقلابِي همه جانبه علِيه اشغالگران و دست نشاندگان شان ، بر محور مبارزات قهرِي براِي اخراج قوت هاِي اشغالگر امپرِيالِيستِي از کشور و سر نگونِي رژِيم دست نشانده است . غِير از اِين ، هِيچ راه اساسِي دِيگرِي بر اِي خروج کشور و مردمان کشور ، منجمله جوانان ، از بدبختِي و فلاکت هول انگِيز کنونِي وجود ندارد . برپائِي و پِيشبرد موفقِيت آمِيز چنِين مقاومتِي در مسِير انقلاب ضد امپرِيالِيستِي و ضد ارتجاعِي خلق هاِي کشور ، قبل از همه مستلزم تامِين جدِي و استوار رهبرِي نِيروِي انقلابِي پِيشاهنگ برکل جنبش مقاومت خلق هاِي کشور ، منجمله جوانان ، است . ” جنبش انقلابِي جوانان ” نقش رهبرِي کننده نِيروِي پِيشاهنگ بر کل جنبش مقاومت توده ها ، منجمله جوانان ، را بحِيث ِيک اصل اساسِي مبارزاتِي اش پذِيرفته است و بخاطر تحکِيم هر چه بِيشتر آن مِي رزمد .

هدف نهائِي و دور نماِي غائِي دستِيابِي به جامعه فارغ از هر گونه استثمار و ستم ، مشعل راه و ستاره راهنماِي ” جنبش انقلابِي جوانان ” در تمام طول مسِير مبارزاتِي طولانِي انقلابِي محسوب مِيگردد و برِين پاِيه ، در مرحله فعلِي  به مقاومت در مقابل اشغالگران و خائنِين ملِي در مسِير پِيروزِي انقلاب دموکراتِيک نوِين در کشور، بااستوارِي وثبات قدم تعهد بسته است .

دو هدف بزرگ ذِيل مضمون ضد امپرِيالِيستِي و ضد ارتجاعِي انقلاب دموکراتِيک نوِين کشور را تشکِيل مِي دهند:

  • : تامِين استقلال افغانستان از طرِيق اخراج قواِي اشغالگر و سرنگونِي رژِيم دست نشانده در مسِير سرنگونِي کلِي سلطه امپرِيالِيزم بر کشور .
  • :  سرنگونِي حاکمِيت نِيمه فئودالِيزم و بورژوازِي کمپرادور و استقرار حاکمِيت دموکراتِيک توده هاِي وسِيع خلق هاِي کشور ، عمدتا دهقانان و در راس کارگران ، بر پاِيه پِيشبرد انقلاب ارضِي و مصادره سرماِيه دلال .

مرتبط با اِين دو هدف بزرگ ، دو هدف مهم دِيگر انقلاب دموکراتِيک نوِين عبارت اند از:

  • : سرنگونِي شوونِيزم ملِي و برقرارِي تساوِي مِيان ملِيتهاِي مختلف کشور براساس قبول حق تعِيِين سرنوشت براِي تمامِي ملیتها.
  • : سرنگونِي شوونِيزم مرد سالارانه فئودالِي حاکم در جهت بر قرارِي تساوِي مِيان مردان و زنان در تمامِي امور سِياسِي ، اقتصادِي ، فرهنگِي و اجتماعی.

در شراِيط فعلِي ، مبارزه براِي سرنگونِي حاکمِيت ارتجاعِي تئوکراتِيک با طرح  شعار جدائِي دِين از دولت و برقرارِي حاکمِيت غِير مذهبِي مردمِي ِيک هدف جدِي انقلاب دموکراتِيک نوِين را تشکِيل مِي دهد . از اِين جهت مبارزه براِي سرنگونِي حاکمِيت تئوکراتِيک در جهت برقرارِي جدائِي دِين از دولت و اِيجاد حاکمِيت سِياسِي غِير مذهبِي ، ِيکِي از شعار ها و اهداف مبارزاتِي جدِي ” جنبش انقلابِي جوانان ” را تشکِيل مِي دهد.

” جنبش انقلابِي جوانان ” عمِيقا باور دارد که جنبش انقلابِي خلق هاِي افغانستان ، منجمله جوانان ، بخش تفکِيک ناپذِيرِي از جنبش انقلابِي خلق هاِي جهان ، به شمول جنبش انقلابِي جوانان در جهان است و برِين پاِيه به اصل همبستگِي بِين المللِي جنبش انقلابِي جوانان در جهان ، به مثابه ِيک اصل مهم مبارزاتِي مِي نگرد و براِي تحکِيم و تقوِيت هر چه بِيشتر آن مبارزه مِي نماِيد .

” جنبش انقلابِي جوانان ” در مبارزه علِيه اشغالگران و دست نشاندگان شان از تمامِي اشکال مبارزاتِي انقلابِي و ملِي – دموکراتِيک در خدمت تدارک براِي برپائِي و پِيشبرد مقاومت ملِي مردمِي و انقلابِي  استفاده به عمل مِي آورد و برِين اساس تلاش مِي نماِيد که در تمام عرصه هاِي مبارزاتِي فعالانه و خستگِي ناپذِير به کاروپِيکار انقلابِي بپردازد.

” جنبش انقلابِي جوانان ” تمام جوانان افغانستانِي را به خروج شجاعانه و رزمجوِيانه از زِير درفش اردو و پولِيس پوشالِي و همچنان ترک بِي تفاوتِي ها و فرارطلبِي ها از مبارزه و مقاومت علِيه اشغالگران و دست نشاندگان شان  فرا مِي خواند .  فقط با تامِين استقلال و آزادِي کشور و مردمان کشور و پِيشروِي مداوم در مسِير انقلاب ، فرداِي مان شگوفان و پر بار ،  برِي از سلطه امپرِيالِيستها و مرتجعِين و سرشار از آزادِي و بهروزِي خواهد بود .

به پِيش بسوِي برپائِي جنبش وسِيع انقلابِي جوانان براِي برپائِي و پِيشبرد مقاومت ملِي مردمِي و انقلابِي !

 

” جنبش انقلابِي جوانان افغانستان “

۱۳ دلو ۱۳۸۴ ( ۲ فبرورِي ۲۰۰۶ )