www.afghanistanrmy.org

سالروز تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی را تقبیح نموده و مقاومت علیه امارت اسلامی افغانستان را دامن زنیم !

Home Page Gallery تازه ها تصاویر سلایدر

سالروز تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی را تقبیح نموده

و مقاومت علیه امارت اسلامی افغانستان را دامن زنیم !

دریافت فایل PDF

دریافت فایل Word

هنگامیکه امپریالیزم نوخاسته روسیه توانست در اوسط دهه پنجاه میلادی قدرت سیاسی را در شوروی به دست گیرد، پس از اندک زمانی، اشتهایش برای رسیدن به آب‌های گرم بحر هند و خلیج فارس ایران بیش‌تر و بیش‌تر گردید. روس‌ها برای رسیدن به این هدف اقدام به ایجاد حزب وابسته و مزدور “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” نمود و از طریق این اجیران خود فروخته پلان‌های شوم و تجاوزکارانه در افغانستان را عملی نمودند. کودتای شوم و سیاه هفت ثور 1357 خورشیدی توسط جنرال‌های نظامی مستقر در افغانستان صورت گرفت و باند اجیر “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” بر اریکۀ قدرت نشاند. با پیروز شدن مزدوران حلقه بگوش روس‌ها، دستگیری(بازداشت) و زندانی کردن عدۀ کثیری از بهترین فرزندان این مرز و بوم آغاز یافت، و جنایات و ددمنشی رژیم ارتجاعی وابسته به امپریالیزم روسی روز به روز حدت یافت. آنه‌ا شبانه گروه گروه از فرزندان این خطه و نیروهای انقلابی و دموکرات این کشور را از زندان های مخوف شان بیرون کرده و زنده به گور نمودند. چنین عمل‌کردهائی منجر به آن گردید تا مردمان زحمت‌کش و ستم‌دیده افغانستان در گوشه و کنار کشور دست به مقاومت زنند. به این دلیل نیروهای سوسیال امپریالیزم شوروی به منظور تحکیم موقعیت خود و سرپا نگه داشتن مزدوران شان به افغانستان، دست به تجاوز نظامی عریان زده و افغانستان را به تاریخ ششم جدی 1358 خورشیدی اشغال نمودند و ببرک کارمل (شاه شجاع دوم) را به مسند قدرت گماشتند.

تجاوز و لشکر کشی سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان در ششم جدی 1358، باعث قتل و کشتار بیرحمانۀ توده های زحمت‌کش افغانستان، ویرانی هزاران خانه و روستا، مهاجرت های گروهی ، دستگیری و زندانی نمودن فرزندان صدیق وطن، زنده بگور نمودن نیروهای انقلابی و دموکرات و هزاران جنایت نابخشودنی دیگر گردید. ششم جدی 1358 خاطره‌ای تلخ، دردناک و فراموش ناشدنی در اذهان مردمان داغدار این سرزمین می‌باشد. اشغال افغانستان توسط سوسیال امپریالیست‌های شوروی از یک سوی مقاومت همه جانبه مردمی را دامن زد و از سوی دیگر به حدت رقابت بلوک غرب افزود و افغانستان را به کانون حادترین تضاد جهانی بدل ساخت. امپریالیسته‌ای امریکائی سریعا وارد عمل گردیده و صبغت الله مجددی را از مدینه به پاکستان فرستاده ومقادیر عظیم کمک‌های نظامی و مالی را به پاکستان سرازیر نمودند و به سازماندهی نیروهای ارتجاعی وابسته بخود پرداختند. درین جنگ عربستان سعودی و کشورهای منطقه (پاکستان، ایران و چین) از نیروهای ارتجاعی پشتیبانی نموده و باندهای مرتجع را بر مقاومت توده ها حاکم ساختند. این جنگ یک دهه به طول انجامید و طی این مدت بیش از یک ونیم میلیون کشته و زخمی برجای گذاشت و باعث معلول شدن میلیون‌ها هم‌وطن دیگر گردید. امپریالیست‌های امریکائی طی این مدت به نیروهای ارتجاعی وابسته به خود در افغانستان متکی نشده و تلاش ورزیدند تا نیروهای مختلف خارجی عمدتا عرب که بعدها تشکیل القاعده از میان آن‌ها شکل گرفت را پرورانده و در افغانستان مستقر سازند، تا در جنگ علیه رقیب شان (سوسیال امپریالیزم شوروی) به کار گرفته شوند.

با سقوط رژیم وابسته به سوسیال امپریالیست‌های شوروی تحت رهبری داکتر نجیب الله در سال 1371 خورشیدی قدرت‌های امپریالیستی و کشورهای ارتجاعی منطقه تلاش ورزیدند تا با دادن پول و سلاح به باندهای وابسته خویش هرچه بیش‌تر به آتش جنگ داخلی دامن بزنند. جنگ‌های وحشیانه ارتجاعی داخلی زمینه ساز تجاوز نظامی امپریالیست‌های غربی به رهبری امپریالیزم امریکا به افغانستان گردید. در نتیجه تحمیل این جنگ‌های امپریالیست‌های روسی، مرتجعین جهادی، طالبی، و امپریالیست‌های امریکائی برمردمان افغانستان، یکی پس از دیگری در طول یک ربع قرن بافت اجتماعی جامعه را قویا از هم گسیخت. بی سر و سامانی و آشفتگی اقتصادی تا مرز انهدام سوق داده شد، فروپاشی سیاسی تمام نهادهای کشوری و لشکری را در برگرفت، فقر وفلاکت توده ها و زحمت‌کشان به منتهی درجه رسید، نفاق ملی شدیدا عمق و دامنه یافت و وفاق ملی اساسا تحمیلی، متزلزل و ضعیف بسوی نابودی حرکت کرد و سقوط فرهنگی، واپس‌گرائی سیاسی و انحطاط فکری، تشدید اسارت و بردگی زنان از تبارزات مهمی بود که در جامعه بسط و گسترش یافت.

امپریالیست‌های امریکائی با بهانه قراردادن حادثه 11 سپتامبر 2001 کارزارجهانی تجاوزکارانه و اشغال‌گرانۀ شان را تحت نام “مبارزه علیه تروریزم” و “آزادی زنان از چنگال طالبان قرون وسطائی” به راه انداخته و بخاطر راه اندازی این نقشه یک ائتلاف بین المللی امپریالیستی – ارتجاعی وسیع جهانی را به وجود آوردند. آن‌ها افغانستان را مورد تجاوز و اشغال قراردادند و امارت اسلامی طالبان را که به صورت غیر مستقیم و مستقیم دست پرورده خودشان و متحدین منطقه ئی و وابستگان انگلیسی شان بود، از میان بردند و رژیم دست نشانده شان را بر مسند قدرت پوشالی نشاندند و تا تاریخ 15 آگست 2021 رژیم پوشالی شان بال و پر داده و در مسند قدرت نگه داشتند. اما هنگامی که مهره های دست نشانده شان دیگر موثریتی برای‌شان نداشت دوباره به نیروهای متحجر و دست پروردگان دیروزی شان متوصل گردیدند. پروسه دو ساله صلح قطر نیز بر همین محتوی پیش رفت و مقاومت ارتجاعی قسمی طالبان را که در افغانستان شکل گرفته بود به سوی یک انتحار سیاسی و وابستگی کامل به نیروهای ناتو و در راس امریکا سوق داد. بر اساس همان تفاهم‌نامه دوحه بود که رژیم پوشالی از مسند کنار زده شد و طالبان به زور باداران امپریالیستی شان دوباره به قدرت رسیدند.

ذهنیت سازی‌هایی که پس از سقوط شگفت انگیز رژیم پوشالی و روی کار آمدن دوباره طالبان شکل گرفته بود و روشنفکران افغانستان را در یک سردرگمی ایدئولوژیک – سیاسی قرار داده بود، نشاندهنده عدم تفکیک تضاد عمده و غیر عمده و هم چنان وظایف عمده مبارزاتی شان در جهت اتخاذ موقف سیاسی درست و اصولی شان بود. به باور بعضی ها افغانستان از حالت مستعمره – نیمه فئودالی به کشوری نیمه مستعمره – نیمه فئودال تبدیل شده است، در حالی که این باور کاملا غلط و از ریشه بی بنیاد است.

کمیته اتحاد و انسجام نیروهای انقلابی افغانستان، با ارائه طرح پلاتفرم خود در همان موقع مطرح کرد که افغانستان کماکان یک کشور مستعمره – نیمه فئودال ( با سطح خفیف تر حالت مستعمراتی ) است. بناء همان موقع تضاد عمده در کشور و وظیفه عمده مبارزاتی مردمان کشور را به سطح جامعه ارائه نمود.

« در شرایط کنونی کشور و با توجه به سوابق مثبت و منفی نیروها و شخصیت‌های کنونی منسوب به جریان دموکراتیک نوین، نیروهای ملی – دموکرات انقلابی و افراد و اشخاص منفرد انقلابی کشور، مهم‌ترین مشخصات کنونی جریان دموکراتیک نوین افغانستان باید قرار ذیل باشد:

یک —  از آن جایی که افغانستان تحت حاکمیت استبداد به اصطلاح «ملاشاهی امارت اسلامی‌طالبان» قرار دارد و  این حاکمیت با حضورداشت نیروهای اشغالگر امپریالیستی به تاریخ ۲۴ اسد ۱۴۰۰ روی کار آمد؛ اما کماکان کنترول حریم هوائی افغانستان در اختیار نیروهای امریکائی قرار دارد، سیستم‌های بانکی و اقتصادی کشور تحت کنترول امپریالیزم امریکاست طوری که هیچ کشوری بدون اجازه امریکا حق پرداخت پول حتی تحت نام کمک های بشری را به افغانستان ندارد، پایگاه های اشغالگران طبق تعاملات قبلی، در کشور پای برجاست، قرارداد ننگین دوحه میان طالبان و امریکا به قوت خود باقی و یک قرارداد مستعمراتی است که در آن سلطه امپریالیزم را به تصویر می‌کشد، اقتصاد ورشکسته افغانستان و پول های منجمد شده در اختیار امریکا قرار دارد، فشار مضاعف بخاطر سر به خط گذاشتن امارت ملاشاهی طالبان به خواست امریکا کماکان ادامه دارد و نمایندگان ملاکان و فئودالان و بخشی از سرمایه داران دلال بعنوان حکومت مرکزی امارت اسلامی طالبان بر سیطره قدرت سیاسی اعمال حاکمیت می کنند و در عین‌حال اشغال‌گران مرتجع داعشی نیز درین کشور حضور دارند، و در یک کلام سیاست – اقتصاد و فضای افغانستان در کنترول امریکاست، کشور ما کماکان یک جامعۀ مستعمره- نیمه فیودال (با سطح خفیف تر حالت مستعمراتی) است. – لذا:

الف  —  دشمنان عمدۀ کنونی کشور و مردمان کشور  امارت اسلامی‌طالبان و حامیان اشغال‌گر امپریالیست شان و اشغال‌گران مرتجع داعشی هستند.

ب  —  تضاد ملی مردمان مختلف کشور با امارت اسلامی طالبان و حامیان بین المللی شان و اشغال‌گران مرتجع داعشی تضاد عمدۀ کنونی در کشور است.

پ  —  وظیفۀ عمدۀ مبارزاتی کنونی مردمان کشور غیر از مبارزه و مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه این دشمنان عمدۀ کشور و مردمان کشور چیز دیگری بوده نمی‌تواند.

بنابرین مشخصۀ عمده و درجه اول کنونی مبارزات دموکراتیک نوین در افغانستان، مبارزه و مقاومت همه جانبه و گسترده، بر محور مبارزه و مقاومت قهری، علیه امارت اسلامی طالبان و حامیان اشغالگر بین المللی شان و اشغال‌گران مرتجع داعشی در کشور است.

دو  —  در تابعیت از وظیفۀ کنونی عمدۀ مبارزاتی یعـنی مبـارزه و مقاومت ملی مردمی و انقلابی همه جانبه علیه امارت اسلامی طالبان و  حامیان اشغال‌گر بین المللی شان و اشغال‌گران مرتجع داعشی، مبارزه و مقاومت دموکراتیک نوین علیه، استبداد قرون وسطایی داعشیان قرار دارد. برای همه نیروها و شخصیت‌های مربوط به “جریـان دمـوکـراتیک نـویـن”، ایـن مـبـارزه و مقاومـت دموکراتیک فقط و فقط می‌تواند یک مبارزه و مقاومت دموکراتیک نوین باشـد. بـرای ایـن نـیـروهــا و شخصیت‌ها، مبارزه و مقاومت به اصطلاح دموکراتیک تیپ کهن نه تنها تسلیم‌طلبی طبقاتی را در بر دارد بلکه فراتر از آن به مفهوم تسلیم‌طلبی ملی نیز هست.

برعلاوه مبارزه علیه استبداد امارتی طالبان، به عنوان یک وظیفۀ دموکراتیک عمدۀ کنونی، در تابعیت از این مبارزه و مقاومت، مبارزه و مقاومت علیه استبداد قرون وسطایی داعشیان نیز بخش مهمی از مبارزه برای دموکراسی نوین را تشکیل می‌دهد که به فراموشی سپردن آن تسلیم طلبی ملی در قبال مقاومت اشغال‌گرانۀ داعشیان را در بردارد. » ( پلاتفرم کمیته اتحاد و انسجام نیروهای انقلابی افغانستان – 24 قوس 1400 خ.)

اینک ضرورت جدی و عمیق وجود دارد تا از یک طرف خاطره افتخار آمیز مقاومت حماسی در مقابل اشغال‌گران سوسیال امپریالیستی و مزدوران “خلقی” و پرچمی شان را زنده و ماندگار نگه داریم، و از طرف دیگر چنین خاطره ای را در خدمت شگوفائی هرچه بیش‌تر مبارزه و مقاومت علیه امارت اسلامی افغانستان و حامیان اشغال‌گر بین المللی شان و اشغال‌گران مرتجع داعشی، بپرورانیم.

ما ضمن تقبیح سالروز تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان، یاد جانباختگان راه استقلال و آزادی را گرامی داشته و تعهد می‌بندیم که درین راه از هیچ‌گونه ایثار و فداکاری دریغ نخواهیم ورزید.

                                                              پیش به سوی شگوفائی مقاومت ملی، مردمی و انقلابی!                                     

کمیته اتحاد و انسجام نیروهای انقلابی افغانستان

ششم جدی 1402 خ. ( 27 دسامبر 2023 م.)

www.afghanistanrmy.org || CUCARF@afghanistanrmy.org || www.youtube.com/@CUCARF

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *