اول ماه مي روزجهاني كارگر و روزهمبستگي كارگران است.
روز جهانی کارگر، روز پيوند تنگاتنگ مبارزاتی كارگران ستمديده جهان است. در اين روز كارگران هويت طبقاتی – انترناسیونالیستی خويش را به نمايش میگذارند، در این روز کارگران باید در سطح کشوری و در سطح جهانی، تحت رهبري نيروي پيشاهنگ انقلابي شان به خاطر رسيدن به جهانی که در آن نشانی از ستم وجود نداشته باشد، مبارزات خویش را بنمایش بگذارند. در این مبارزه کارگران چیزی، جز زنجیرهایشان را از دست نخواهند داد و جهانی را بدست خواهند آورد.
امروز اوضاع و شرایط کشور برای کارگران به جهنم سوزانی تبدیل گردیده است. در کشور زیر سلطۀ طالبانی اصلاً کاری برای کارگران پیدا نمیشود و اگر کاری هم پیدا شود، فقط به اندازۀ لقمۀ بخور و نمیر بیش نیست. این وضعیت اسفبار را به خوبی میتوان در شهرک های صنعتی کشور مشاهده نمود. در این شهرک ها کارگران در بدل شش الی هفت هزار افغانی در ماه، روزانه 12 ساعت کار میکنند. بهره کشی از کاران به صورت مضاعف در افغانستان جریان دارد.
اشغالگران امپریالیست و مزدوران طالبی و غیر طالبی شان چنان وضعیتی را به وجود آورده اند، که صف بیکاران چند برابری نسبت به کشورهای همسایه طویلتر گردیده است. این صف طویل کاگران بیکار باعث گردیده که کارگران در بدل مزد اندک روزانه 12 ساعت کار نمایند. و یا برای دریافت کار به کشورهای همسایه مهاجرت نمایند. با آن که کارگران افغانستانی خوب میدانند که شرایط و اوضاع کنونی در کشورهای همسایه به هیچ وجه به نفع شان نیست، آنها علاوه بر تحقیر و توهین، باید که به کارهای شاقه تن دهند. با این هم کارگران ناچارند که این همه حقارت را به خاطر در یافت لقمه نانی به پذیرند.
در کنار مبارزات کارگران جهان، امپریالیست ها، مرتجعین و خاینین رنگارنگ به طبقه کارگر جهانی، از روز جهانی کارگر نیز تجلیل به عمل میآورند. تجلیل امپریالیستها و رژیمهای ارتجاعی از روز جهانی کارگر بدین علت است تا روی جنایات شان را به پوشانند، آنها سعی دارند که با تجلیل از روز تاريخي اول مي، نبرد کموناردهای فرانسه و نبرد كارگران شيكاگو را به فراموشی بسپارند و حقایق مربوط به این روز را وارونه جلوه دهند. بدین جهت یکی از ملزومات بزرگداشت درست و شایسته از روز جهانی کارگر این است که حقایق مربوط به آن را به صورت شفاف و روشن مطرح نماییم. حقایق چنین است:
در سال 1870 ميلادي كارگران و زحمتكشان فرانسوي در پاريس برای از میان برداشتن طبقات، علیه بورژوازی فرانسه قیام نمودند. آنها با بنیان گذاری کمون پاریس، توانستند که پاریس را از قید حاکمیت سرمایه داران آزاد سازند. در مقابل، استثمارگران حاكم كه در آن سالها درگيرتضادهاي داخلي خويش بودند موقتا از تضادهاي دروني خويش دست كشيده و متفقاً به جنبش طبقه كارگر حمله بردند، و بيرحمانه سنگرهاي كموناردهاي پاريس را به توپ بسته و درهم كوبيدند و تعدادی از کارگران در سرک های پاریس به خاک و خون غلطیدند و تعداد زیادی از كارگران را اسير نمودند و از طریق “محکمه” قلابی و نمایشی تعدادی از کارگران اسیر را به دار کشیدند. و به این طریق قیام کارگران را به بی رحمی درهم کوبیدند تا چند صباحي به حيات ننگين استثمارگرانه خويش ادامه دهند. کمون پاریس در مقابل حملات وحشیانۀ سرمایه داران خوش درخشید، متاسفانه که عمر کوتاهی داشت. علت آن این بود که کارگران نتوانستند ماشین دولتی سرمایه داری را به طور کلی نابود کنند و دیکتاتوری خویش را برپا نمایند.
در سال 1877 اعتصاب بزرگي از سوي كارگران راه آهن در ایالات متحده امریکا انجام گرفت. اين اعتصاب به زودی سراسری گردید و كل كارگران راه آهن را فرا گرفت. بسياري از افراد انقلابی که در رهبری این اعتصابات قرار داشتند، از ميان كارگران آلماني بودند كه سابقاً در مبارزات و نبردهای كمون پاريس نيز اشتراك كرده بودند. نمونه بارز آنها آلبرت پارسون بود كه تجربه دو جنبش را داشت: جنبش اروپا و جنبش ضد برده داري درامريكا.
اعتصابات بزرگ سال 1877 سرانجام با سركوب قهري پوليس درهم كوبيده شد. مدتي گذشت و جنگ داخلي در امريكا با پيروزي
جمهوريخواهان خاتمه يافت و در مدت كوتاهي پس از آن، جنگ با سرخپوستان نيز به اتمام رسيد. در سال 1877 هر دو طبقه متخاصم مي دانستند كه جنگ ديگری در كار است. سرمایه دار ها از اين هراس داشتند كه در امريكا هم نظير پاريس، كمون برپا شود. بنابراين هيئت حاكمه تدارك سركوب را مي ديد.
در سال 1886 اعتصابات همه جا را فرا گرفت. سراپای دولت ارتجاعی را وحشت مرگ فرا گرفته بود. همۀ مردم بشمول دولت ایالات متحده امریکا کمون پاریس را پیش بینی میکردند. دو ماه قبل از اول ماه مي، اكثريت مردم بارها كانتينرهاي پر از مهمات و سلاحهاي گرم را بچشم مي ديدند. در چنين حالتی شهر شيكاگو به اول ماه مي سال 1886 نزديك مي شد. يك شب قبل از واقعه اول ماه مي، روزنامه ” کارگر ” نوشت :
«سرمایه داري چنگالهايش را پشت برج و باروي نظم پنهان كرده است. كارگران ! شعار ما بايد چنين باشد: سازش موقوف. ماه مي فرارسيده است. 20 سال است كه سرمايه داران وعده هشت ساعت كار مي دهند ولي هميشه اين خواست را زير پا مي گذارند.»
دهها هزار کارگر راهپیمائی نمودند و شعار 8 ساعت کار در روز را میدادند. کارگران خواهان مزد برابر در مقابل کار برابر بودند. بر اساس تبعیض نژادی که در ایالات متحده امریکا وجود داشت، دولت ورود کارگران غیر سفید پوست را به داخل پارک ملی ممنوع نموده بود. در این روز بيش از 6000 كارگر سياه و سفيد از وسط پارك ملي عبور كردند و بدين ترتيب ممنوعيت ورود غير سفيدان به پارك را عامدانه شكستند. دژ اعتصابات و شورشهای خیابانی در شيگاگو بود، در این شهر کم از کم 30 هزار نفر به جادهها ريختند. تمامی بنادر تعطیل گردید و قطارها از كار افتادند. پوليس هر جای كه كارگران اجتماع كرده بودند مورد حمله قرار ميداد.
نقطه انفجار اول ماه مي در كارگاه مك گورميك بود. اين کارگاه از اواسط زمستان در اعتصاب بسر مي برد، اما پولیس تعداد زیادی از اعتصاب شکنان را وارد کارخانه نموده بود. در دوم ماه مي، اسپايز، رهبر كارگران به سخن رانی پرداخت. هنگامي كه حدود 6000 كارگر به سخنراني او گوش مي دادند، ناگهان صدای گلوله از نزدیک کارخانه شنیده شد. در این زمان پولیس بالای کارگران حمله نمود، این دسیسه که توسط دولت پلان شده بود، بهانۀ برای حملات وحشیانه پولیس به کارگران گردید.
در روز سوم ماه مي، دامنۀ اعتصاب گسترش بیشتری نمود. در سراسر كشور نزديك به 340 هزار كارگر به جنبش پيوسته بودند و 190 هزار نفر از آنها در اعتصاب بسر مي بردند. در شيكاگو 80 هزار كارگر به سركها ريختند و به رهپیمائی پرداختند. زمانیكه زنان کارگر، کارگاه خیاطی به سركها ریختند تا به تظاهرات بپيوندند، دولت ارتجاعی بیش از پیش به وحشت افتاد و روزنامه ارتجاعي شيكاگو تريبون زنان را این گونه مورد خطاب قرار داد:« زنان وحشي هلهله كش!»
صبح روز 4 ماه مي اجتماعات در تمام شهر برپا شد. هنوز عصر نشده بود كه ميدان “هي ماركت” از 3 هزار كارگر انباشته شد. در این زمان سر و كله پوليس تا بدندان مسلح پيدا شد. يك افسر پوليس به كارگران دستور داد كه متفرق شوند. اما این گونه پاسخ دریافت نمود: اجتماع كارگران، قانوني و مسالمت آميز است، ما تا زمان دست یافتن به خواسته های مان از اعتصاب دست نمیکشیم. در اين هنگام بنا به دسیسهای که از قبل چیده شده بود، بم دستي در صف پوليس منفجر شد و پولیس منطقه را زير آتش گرفت. در نتيجه چندين نفر كشته و صدها تن مجروح شدند. در اين ماجرا، هفت پوليس نيز كشته شدند.
طبقه حاكمه از اين واقعه به عنوان بهانه اي براي انجام تعرضي كه از قبل طراحي كرده بود، استفاده كرد. پولیس هم چو گرگ وحشی بالای دستههای کارگری حمله نمود. و با بی رحمانه ترین شکل کارگران را به خاک وخون کشید و به این طریق خود را بر اوضاع مسلط نمود. تعدادی زیادی از کارگران کشته شدند و تعدادی اسیر و روانه زندان گردیدند. طبقه حاکمه برای سر زنش و ترساندن تودههای زحمتکش، تعدادی از رهبران کارگران را به اعدام محکوم نمود. این است بیان حقیقی روز اول می روز جهانی کار که با خون هزاران کارگر در شیکاگوی امریکا رقم خورده است.
سه سال بعد از واقعه خونین اول می (سال 1889 ) در كنگره بين المللي كارگران در پاريس، روز اول ماه مي به خاطر كشتار بی
رحمانۀ كارگران و رهبران شان در شيكاگو، به روز جهاني كارگر مسمي گرديد و از آن زمان به بعد همه ساله این روز توسط کارگران آگاه و نیروهای کارگری و نیروهای انقلابی در کشورهای مختلف جهان تجلیل میگردد و از آن قدر دانی صورت میگیرد.
ما اول مي را در افغانستان درحالي تجلیل مینمائیم که رژیم اپاراتاید جنسیتی در کشور قدرت سیاسی را توسط اشغالگران امریکایی قبضه نموده اند، و زنان را از تمامی حقوق شان محروم نموده و دست به تصفیه ملیتی زده و میزنند.
ما اول مي را در افغانستان درحالي گرامي ميداريم كه باند مافیای بین المللی و تروریستی در رأس دولت قرار گرفته و روز به روز فربهتر از قبل گردید و باعث ویرانی و خانه خرابی روز افزون کارگران و بقیه تودههای زحمتکش کشور گردیده و میگردند.
قریب چهار سال است که طالبان توسط امپریالیزم امریکا دوباره قدرت سیاسی را در دست گرفته اند. در ظرف این چهار سال سطح زندگي زحمتكشان پيوسته درحال سقوط است. نيروي كار وسيعاً آواره و بي اشتغال است و اگر اشتغالي هم وجود داشته باشد مزد پرداختي نصف مزد چند سال قبل است. درحالي كه سطح تورم نسبت به چند سال قبل خیلی بالاتر رفته است، اما سطح درآمد کارگران شديداً سقوط كرده است.
اول مي را درحالي گرامي ميداريم كه خانه خرابي دهقانان هرروزبيشتر از پيش عميق تروگسترده تر ميگردد، دهقانان به مخالفت به رژیم تئوکراتیک طالبانی میپردازند و در بسیاری از ولایت قیامهای دهقانان علیه طالبان به وقوع پیوسته، اما با بی رحمی این قیام ها سرکوب میگردد. طالبان برای تامين حاكميت مستعمراتی ـ نیمه فئودالي – ارتجاعي خویش چارۀ جز سرکوب بی رحمانه خلق زحمتکش کشور را ندارند، اما این برخورد خشن و غیر انسانی طالبان زمینه را برای قیام عمومی علیه شان آماده میسازد.
ما اول مي را درحالي گرامي ميداريم كه اقشار خرده بورژوازي هرروز بيشتر از پيش به فقر وفلاكت مي افتند و پيشه وران تقريبا درمجموع درتقابل با كالاهاي وارداتي خارجي شغل شان را از دست داده و پيشه وري درحال سقوط و نابودي است.
اول مي را درحالي گرامي ميداريم كه قشر وسيع مامورين پائين رتبه دولتي، به خصوص معلمين مكاتب، حالت زاری را به خود گرفته است. معاش شان حتی نیازمندی ده روزۀ شان را تکافو نمیکند، با آنهم روز به روز به تنقیضات رژیم طالبانی رو به رو اند و شغل شان را از دست میدهند. طالبان به این شکل میخواهند تا مأمورینی که جزء گروه شان نیستند به تدریج از وظیفه سبک دوش نمایند و جای آنها را به وابستگان خود بدهند. امروز در افغانستان مأمورین پائین رتبه و سائر اقشار خرده بورژوازي پيوسته به اعماق جامعه رانده ميشوند و تجارت كوچك در مسير قهقرائي افتاده است.
چنین وضعیتی کاملاً نگران کننده است، زیرا که روز به روز ظرفيت اشتغال در افغانستان کاهش مییابد. اين سقوط روبه پائين نه به گسترش صفوف طبقه كارگر در داخل کشور، بلكه به گسترش صفوف بيكاران منتهي ميگردد. همين قشر رو به افزايش بيكاران است كه نيروي مهم شورشگری عليه رژیم تئوکراتیک طالبانی و حامیان اشغالگران شان را تشكيل ميدهد.
با کمال تأسف باید اعتراف نمود كه در شرايط نبود حضورفعال نيرويهای انقلابی ملي – دموکرات و مردمي درصحنه پيكار، این نیروهای بیکار به سوي نيرويهای ارتجاعي امتحان داده مانند احزاب ارتجاعی جهادی و داعش كشانده ميشوند.
طبيعي است كه رژيم ارتجاعی تئوکرات و اپاراتاید جنسیتی طالبان بنابر ماهيت استثمارگرانه و ارتجاعي نظام مستعمراتی ـ نیمه فئودالی شان نميتوانند گرۀ از اين همه معضلات بگشایند. واين خود تضاد ميان توده های زحمتکش و رژیم فئودال – كمپرادوری را تشديد نموده و هرچه بيشتر عمیق تر ميسازد.
شرايط عيني و ذهني ناشي از تشديد تضادها در کشور از نیروهای انقلاب میطلبد که با توجه به رسالت تاریخی خود، برای آگاهی دادن تودهها به منظور بسیج شان با تمام قوت و توان خود حرکت نموده و تلاش نمایند که در گام نخست همهای شان بر محور یک برنامه منسجم شده و بر پراکنی و سکتاریزم خط پایان بگذارند و یه یک اتحاد اصولی دست یابند، تا بتوانند از این فرصتهاي عظيمی که ایجاد گردیده استفاده اعظمی نماید، و با عبور چالش هاي بزرگی که بر سر راه مبارزاتی براي شگوفایی مقاومت همه جانبۀ ملي – مردمي و انقلابي به مثابه شكل مشخص ضد رژیم ارتجاعی طالبانی و حامیان اشغالگر شان در افغانستان به وجود آمده موفقانه به پیش حرکت نمایند. هر گاه نیروهای انقلابی کشور نتوانند اتحاد انقلابی را ایجاد نموده و از این فرصتها استفاده اعظمي بنمایند، باید دقیقاً توجه داشته باشند كه این چالشها و فرصتهای به دست آمده به خطرات بالفعل تبديل خواهند شد.
پس با توجه به رسالت تاريخي نيروي انقلابي آگاه در جهت تأمین یک اتحاد درست و اصولی نیروهای انقلابی کشور به پیش.
پیش به سوی شگوفایی مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی علیه رژیم تئوکرات و آپارتاید جنسیتی طالبانی و حامیان امپریالیستی شان و کلیه نیروهای خاین و میهن فروش.
کمیته اتحاد و انسجام نیروهای انقلابی افغانستان
11 ثور 1404 خورشیدی
اول می 2025 میلادی