دریافت pdf
دریافت Word
امپریالیستهای اشغالگر به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکایی با استفاده از حادثه یازدهم سپتمبر 2001 بمثابه روپوشی توانستند حملات تجاوزکارانه و اشغالگرانه ارتجاعی وسیعی را به افغانستان آغاز نمایند.
نیروهای اشغالگر امریکایی و انگلیسی با استفاده از مدرن ترین و مخرب ترین سلاح ها و تجهیزات نظامی، شامگاه هفتم اکتبر 2001 حملات سنگین شان را بالای افغانستان شروع کردند ونیروهای چندین قدرت امپریالیستی دیگر نیز به این جنگ تجاوزکارانه پیوستند و چند کشور آسیای میانه و پاکستان، علاوه از آبهای بحیره عمان و خلیج، محل استقرار نیروهای مهاجم شده و بصورت پایگاه هایی برای حمله به افغانستان در آمدند. بالاخره این حملات تجاوزکارانه امریکاییها و متحدین شان به امارت اسلامی طالبان خاتمه داد و افغانستان را به اشغال شان در آوردند.
پس از آنکه افغانستان اشغال گردید، اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا به فکر روی کار آوردن یک رژیم دستنشانده گردیدند. به تاریخ اول جدی 1380 ( 22 دسمبر 2001) رژیم دستنشانده شان را بر کرسی اقتدار نشاندند. این رژیم پوشالی مانند رژیمهای پوشالی شاه شجاع و ببرک کارمل، صحنه آرای سیاسی کشور اشغال شده و پرده فریبی برای مردمان به انقیاد کشیده شده گردید.
با فروپاشي امارت اسلامی طالبان و حاكم شدن یک رژیم کاملاً دستنشانده، در ذهنیت عامه مردم این تصور کاذب به وجود آمد که اشغالگران امپریالیست اين كشور را به يك كشور “آزاد و مترقي” تبدیل خواهد نمود. تاریخ بیست سال گذشته کشور به خوبی بیانگر آنست که علاوه بر اینکه از “آزادی” و “ترقی” خبری نیست، بلکه بعداز گذشت بیست سال وضعيت نامطلوبي دست به گريبان اكثريت مردمان ستمديده اين سرزمين شده است. تفاوتهاي طبقاتي به اوج خود رسیده و استثمار بيرحمانه اكثريت زحمتکشان كشور را از پاي درآورده است. با در نظر داشت اين وضع اكثريت مردمان این سر زمین نه تنها در آسايش به سر نميبرند بلكه از اين حالت در رنج اند.
هرگاه تاریخ کشور را ورق زنیم به خوبی مشاهده میکنیم که هر صفحه از تاریخ افغانستان، از سبعیت و ددمنشی متجاوزین و اشغالگران بیرونی و جباریت و ستمگری سبعانه رژیمهای دستنشانده حاکم و سرگذشت غم انگیز و پر درد و رنج تودههای ستمدیده این کشور حکایت میکند.
اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم اشغالگر امریکا بیست سال تمام با استمرار حاکمیت ضد مردمی شان، خلقهای افغانستان را به ددمنشانهترین شکل مورد سرکوب، قتل و غارت قرار دادند. و از “مبارزه علیه تروریزم” و “آزادی زنان از چنگال طالبان” لاف و پتاقهای زیادی سر دادند، ما در همان زمان بارها بیان نمودیم که این شعارهای اشغالگران امپریالیست یک شعار کذایی و پرده ساتری بهخاطر به انقیاد درآوردن مردمان این سرزمین میباشد. این را نیز مطرح ساختیم که هرگاه منافع اشغالگران امریکایی تقاضا نماید حاضر است از خیر تمام این شعارهای گذشته و مزدوران دیروزی اش را به قدرت باز گرداند. اینک بعد از بیست سال، اشغالگران امریکایی با بازیهای شیطنتآمیز پشت پرده قدرت را دوباره به طالبان تفویض نمودند. اشغالگران امریکایی بعد از امضاء “توافقنامه صلح” با طالبان در قطر، به این نتیجه رسیدند که طالبان نسبت به رژیم پوشالی اشرف غنی بهتر میتوانند منافع شان را در افغانستان و منطقه تامین نمایند. روی همین مصلحت اندیشی، در قطر بطور سری با طالبان توافق نموده که قدرت سیاسی را بدون درد سر به طالبان تسلیم نمایند.
قبل از این که شهر کابل سقوط نماید سه هزار نیروی نظامی امریکایی بتاریخ 24 اسد در میدان هوایی کابل پیاده گردید و بتاریخ 25 اسد دو هزار و هشت صد(2800) نیروی نظامی دیگر شان نیز به آنها ملحق شد. این نیروها در اولین اقدام شان ارگ ریاست جمهوری را در کنترول خود گرفته و سپس تمام نیروهای نظامی پی پی اس(PPS) ارگ را خلع سلاح نمودند و اشرف غنی مزدورشانرا با خود به مکانی نامعلومی انتقال داده و بعداً به خارج از کشور فرستادند. به این طریق قدرت سیاسی را دو دسته بدون شلیک یک مرمی به طالبان تسلیم نمودند.
اشغالگران امریکایی هیچگاه از منافع خود در افغانستان نمیگذرند، آنها خواهان تطبیق “توافقنامه امنیتی” و ” توافقنامه استراتیژیک” توسط طالبان اند، که بدون شک طالبان به این خواست گردن مینهند و امریکا میتواند شکست مفتضحانه خود را از این طریق توجیه نماید. در چنین صورتی حالت مستعمراتی کشور به شکل خفیفتر مانند دوران استعمارگران انگلیسی باقی خواهد ماند.
زمانیکه اشغالگران امریکایی مطمناً اعلان مینمایند که ضرور است به افغانستان برگردند، این بدان معناست که استخبارات امریکا برای رهبری دولت طالبانی به افغانستان بر خواهد گشت و پایگاههای نظامی و کنترول حریم هوایی افغانستان طبق “توافقنامه امنیتی” در افغانستان پا برجا خواهد ماند.
بعد از این که طالبان قدرت سیاسی را در افغانستان قبضه نمودند، اکثریت نیروهای ارتجاعی، خائن و میهن فروش رژیم دستنشانده بشمول امرالله صالح به خاطر تامین منافع شان به پنجشیر فرار نمودند و ولایت پنجشیر را به عنوان آله فشار بر طالبان (امریکائیان نیز با این کار موافق بودند) به عنوان پایگاه “مقاومت“ انتخاب نمودند و از این طریق به چانه زنی به خاطر سهیم شدن به دولت طالبانی، با طالبان را آغاز نمودند. چون “جبهه مقاومت” پنجشیر طبق میل طالبان عمل نکرد، لذا طالبان تمام دروازههای گفتگو و مفاهمه را بستند و ازشش جهت بالای پنجشیر حمله نمودند.
طالبان برای حمله به پنجشیر نیروی نظامی از ولایات هلمند، قندهار، وردک، لوگر … اعزام نموده و به پنجشیر حمله نمودند. زمانی که طالبان به پنجشیر حمله نمودند و ولایت پنجشیر را تسخیر کردند، جنایات متعددی از قبیل مسدود نمودن راه مواصلاتی به منظور نرسیدن مواد خوراکی به پنجشیر، قطع شبکه مخابراتی به منظور این که جنایات شان بر ملا نگردد، اعدام اسیران جنگی ( هیچ نیروی حق ندارد که اسیران جنگی و لو جنایت کار را اعدام نماید. در صورتی که علیه اسیر جنگی کدام شاکی وجود داشته حکم در مورد جنایتش از طرف قانون و محکمه آنهم بطور علنی گرفته میشود.) و کوچ اجباری مردم بی دفاع پنجشیر انجام دادند. این همه جنایاتی است نابخشودنی و جنایت جنگی محسوب می گردد. نیروهای نظامی که از ولایات مختلف به پنجشیر فراخوانده شدند، در مرکز ولایت پنجشیر جابهجا گردیده اند. وضعیت مردم پنجشیر روز به روز به وخامت گرائیده و حتی مردم نانی برای خوردن ندارند. این وضعیت نه تنها در پنجشیر، بلکه دامن کل ولایات را گرفته است و به احتمال قوی که در زمستان امسال قحطی در سر تا سر افغانستان مستولی گردد.
طالبان نه تنها در پنجشیر مرتکب جنایات جنگی گردیدند، بلکه در هلمند، قندهار، کنر، پکتیا و… نیز دست به چنین اعمال جنایت کارانۀ زدند، حتی در اسپین بولدک ولایت قندهار دوصد نفر مفقودالاثر شدند.
بکاربرد قوه قهریه و سرکوب تودههای ستمکش در افغانستان به یک فورمول عام تبدیل گردیده است. تاریخ افغانستان شاهد و گواه چنین ستم و سرکوبگریها بوده که گاه با شدت هرچه بیشتر و گاه به شکل خفیفتر آن ادامه یافته است. در ظرف چهار دهه اخیر متاسفانه که این وضعیت وخیمتر گردیده و جنگ و خونریزی از شدت و حدت بیشتری برخوردار گردیده است.
طالبان مستثنی از این قاعده نیستند، آنها به خاطر تحکیم قدرت و تامین منافع اربابان شان از هیچ جنایت، سبعیت و ددمنشی دریغ نخواهند کرد، و از نسل کشی در داخل افغانستان نیز ابایی ندارند.
هراس افگني درميان اهالي ملكي، يكي از خصايص هميشگي امپریالیزم و تمام نيروهاي ارتجاعی است. طالبان قبل از رسیدن به قدرت هر مسیری که در دست شان بود، به اهالی ملکی محل عبورشان برخورد هراس افکنانه و دهشت افکنانه داشتند، بسیاری از جوانان را در مسیر شاهراه پیاده نمودند و کشتند. به همین ترتیب هر ولایتی که به دست طالبان افتاد، اهالي ملكي را نیز مورد هراس افكني و دهشت افكني قرار دادند.
طوری که مشخص است طالبان اصلاً به محاکم عدلی ساخته و پرداخته خود هم احترامی ندارند. به همین دلیل هرچه دل شان خواست و منافع شان تقاضا نمود همان میکنند. از یک طرف مظاهره زنان را محکوم می کنند و میگویند که باید جواز تظاهرات از محاکم عدلیه و وزارت داخله گرفته شود و از سوی دیگر اسیران جنگی را خودسرانه اعدام مینمایند و افراد ملکی را به کوچ اجباری وادار میسازند. کوچ اجباری مردم ستمدیده پنجشیر نه اقدام اولی طالبان است و نه آخری خواهد بود. به تاریخ 22 اسد 1400 خورشیدی (14 سپتامبر 2021 میلادی) به مردم ستمدیده ولسوالی گیزو اولتیماتوم دادند که تا نه (9 ) روز دیگر ولسوالی را ترک کنند. در حالی که در ولسوالی گیزو هیچ مقاومت مسلحانۀ بوجود نیامد و مردم ولسوالی گیزو بطور مسالمتآمیز به طالبان تسلیم شدند. به همین ترتیب کوچ اجباری مردم دایکندی نیز حکایت از چنین وضعیتی دارد.
کوچ اجباری مردم و کشتار اهالي ملکي در پنجشیر و سایر ولایات افغانستان هر آن و لحظه اين مسئله را ثابت ميسازد كه جنايت، زورگويي و قتل و كشتار مردمان افغانستان به طور کلی جزء خصايل ماهوي نيروهاي متجاوز و اشغالگر امپرياليستي و تمامی نیروهای ارتجاعی محسوب ميگردد. جناياتي كه چند دهه قبل سوسيال امپرياليستهاي شوروي و رژیم پوشالی شان انجام دادند و جناياتي كه دیروز امپرياليزم لجام گسيخته امريكا مرتكب شد و جنایاتی که امروز طالبان مرتکب میشوند همه وهمه ناشي از خصايل ماهوي جنایتکارانۀ است که توسط امپریالیزم و خائنین ملی و ارتجاع در افغانستان بوقوع پیوسته و خواهد پیوست.
دهشت افگنیها، خانه تلاشیها و گلولهباران نمودن خانههای تودههای بیدفاع، معمولا از میان زنان، پیرمردان و اطفال قربانی میگیرد. منسوبین این نیروها، هراسافکن و دهشت افکن بالقوه و بالفعلی هستند که نه تنها زنان و دختران مناطق جنگی، بلکه پسران و مردان این مناطق را نیز پیوسته مورد تهدید قرار میدهند.
از سوی دیگر جنایات کاران دیروزی چون امرالله صالح، امان الله گذر، حاجی الماس زاهد…. کسانی اند که با تمام تجهیزات و سلاح ها به پنجشیر فرار نموده و از آن جا شعار میلیتی را بلند کردند. یا به عبارت دیگر میلیت تاجیک را در مقابل میلیت پشتون قرار داده و از این طریق به جنگ ارتجاعی داخلی دامن زده اند. جنگی که در پنجشیر علم گردیده جنگی است ارتجاعی داخلی که در میان زحمتکشان کشور جدایی بنام میلیت ایجاد نموده و در آخرین تحلیل به نفع امپریالیزم و تمامی جنایتکاران تمام میشود، و تودههای زحمتکش را بنام میلیت در مقابل یکدیگر قرار میدهد. ما این جنگ را به عنوان یک جنگ ارتجاعی داخلی محکوم نموده و از جنگ مقاومتی که حامل نام میلیتی نباشد حمایت مینمائیم.
“کمیته مبارزه برای ایجاد همآهنگی و اتحاد میان منسوبین جریان دموکراتیک نوین افغانستان” معتقد است که فقط جنگی میتواند زنجیرهای اسارت را درهم شکند و تودهها را از قید ظلم و ستم برهاند که جنگ مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی علیه نیروهای متحجر امارت اسلامی طالبان و حامیان اشغالگر شان باشد.
تعدادی از جنایتکاران مانند پسر جنرال جرأت، عبدالحمید خراسانی، مولوی مسیح الله، قوماندان میرزا رحیم، جنرال خلیل خطاب، قوماندان مهربان، قوماندان ملک و شمس الحق که تا دیروز زیر بیرق اشغال خزیده بودند و از جملۀ انقیاد طلبان بودند و جنایات بیشماری را مرتکب شدند و از ترس طالبان به پنجشیر فرار نمودند، چون با امرالله صالح مخالفت داشتند و امرالله صالح را احمد مسعود در بغل گرفت، با طالبان روابط برقرار کردند، طالبان با همکاری این افراد توانستند که پنجشیر را تصرف نمایند و جنایات متعددی را مرتکب شوند.
زمانی که طالبان پنجشیر را تصرف نمودند تعدادی از جوانان را مانند اسپین بولدک قندها، پکتیا و کنر باخود به جای نامعلومی انتقال دادند، که تا کنون از سرنوشت این جوانان خبری نیست. طبق گفته شواهد عینی تعداد از طالبان در پنجشیر به زبان اردو صحبت میکنند. به صراحت نمیتوان گفت که این افراد مربوط به اردوی پاکستان است، یا احزاب اسلامی پاکستان و یا اینکه طالبان پاکستانی. به احتمال قوی که این نیروها همان طالبان پاکستانی که در صفوف طالبان افغانستانی همراه مخالفین طالبان میجنگند، باشند.
بعد از اینکه پنجشیر به تصرف طالبان در آمد، احمد مسعود گفت: «ما جنگ چریکی میکنیم و از طریق هوا اکمال میشویم» صحبت احمد مسعود بدان معناست که دهلیز اکمالاتی تاجیکستان به روی “جبهه مقاومت” در پنجشیر باز است. این جبهه از طریق تاجیکستان تجهیز میگردد.
بناءً از همین اکنون مشخص است که کشورهای منطقه حسب منافع امپریالیزم در افغانستان به دخالت پرداخته اند. این امر باعث کشمکش میان امپریالیزم امریکا و متحدین غربی اش با امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین در افغانستان گردیده و جنگ های خونین دیگری را در پی خواهد داشت.
موج فزاینده اعتراضات ضد جنایات هراسافگنانه طالبان در داخل و خارج افغانستان روز به روز شدت بیشتری به خود میگیرد. این اعتراضات قابل تقدیر است. این موضوع را برشت در چند جملۀ زیبا چنین بیان نموده است:
« بزرگترین بدبختی آدمی این است که در برابر ستم جرات طغیان را از دست دهد.
جان کلام !
زندگی اینجا است که طغیان بر ضد بیدادگری دوام یابد. لحظه ای که انسان ستم را به آسانی تحمل کند آن زمان شوم ترین دوره حیاتش آغاز می گردد.»
طغیان مردم ستمدیده و زنان بر ضد ستم و بیدادگری طالبان درست و به جاست و باید از آن حمایت کرد و بیدادگری طالبان را به شدیدترین وجه تقبیح نمود.
” کمیته مبارزه برای ایجاد همآهنگی و اتحاد میان منسوبین جریان دموکراتیک نوین افغانستان” به صراحت کامل دهشت افکنی، کوچ اجباری و اعمال خشونتبار طالبان را به شدیدترین وجه تقبیح مینماید.
هموطنان و میهن پرستان !
هر گاه اعتراضات و مقاومت در برابر ستم و بیدادگری جدا از مسایل سیاسی، اتحاد مستقلانه زحمتکشان کشور در نظر گرفته شود، و این اعتراضات تحت رهبری انقلابی حرکت نکند، هیچ نتیجۀ مطلوبی به بار نخواهد آورد. تاریخ افغانستان به خوبی این نکته را روشن ساخته که جان فشانی و قربانی دادن تودههای زحمتکش علیه اشغالگران و خائنان ملی در چهار دهه گذشته هیچ نتیجۀ مطلوبی به بار نیاورده است. هرگاه یک نیروی ارتجاعی و میهن فروشی سرنگون گردید، جایش را دیگری گرفت. این حرکت در ظرف چهار دهه گذشته چندین بار تکرار گردیده است.
هرگاه اعتراضات با دیدگاه سیاسی انقلابی توام باشد، هیچ نیرویی ارتجاعی نتیجه زحمات شما را نخواهد دزدید. زیرا این اعتراضات به مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی منجر میگردد و بالاخره بنیان ستم و ستمگران را بر خواهد چید و بیرق انقلاب دموکراتیک نوین را در سراسر افغانستان به اهتزاز در خواهد آورد.
تعدادی از روشنفکران مأیوس و یا روشنفکران وابسته به امپریالیزم بیزاری خود را از سیاست اعلام مینمایند. تلاش این گونه روشنفکران نه تامین کننده منافع تودهها، بلکه تامین کننده منافع امپریالیزم در جامعه است. برشت در مورد کسانی که از سیاست انقلابی دوری میگزینند و از سیاست بیزاری خود را اعلان مینمایند چنین مینویسد:
« وی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید که: “از سیاست بیزار است”.
چنین آدم سبک مغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــیابانــی میسازد، قتــل و غــارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید.»
بناءً هر مسئلۀ که بوجود میآید باید جنبه های سیاسی و طبقاتی اش را جستجو نمود و آنگاه بطور علمی، دقیق و همه جانبه به بررسی آن پرداخت. برای وضاحت بهتر این مطلب، به صحبت وزیر خارجه امریکا توجه نمائید.
وزیر خارجه امریکا صراحتاً بیان میدارد که: «مأموریت نظامی امریکا در افغانستان پایان یافت، مأموریت دیپلوماتیک جدید ما در افغانستان آغاز میگردد.» و یا اینکه میگوید: «ما کانالهای ارتباطی خود را با طالبان حفظ می کنیم.» و :«ضرورت است که به افغانستان بر گردیم.»
کسانی که دید سیاسی دارند و مسیر انقلابی را به پیش میبرند، دقیقاً میدانند که صحبت وزیر خارجه امریکا بدان معناست که هیچگاه از منافعش در افغانستان دست کشیدنی نیست. و دقیقاً درک میکند که برگشت شان در افغانستان به معنای پیاده نمودن نیروی نظامی نیست، بلکه به معنای بر گشت نیروی استخباراتی اش میباشد. به همین ترتیب حفظ روابط دیپلوماتیک از همین چینل صورت میگیرد، چنانچه یک روز قبل از آمدن رئیس آی اس آی(ISI) رئیس سیا( CIA) به افغانستان سفر میکند. طالبان قبل از این که از پاکستان اطاعت کند، از امپریالیزم امریکا اطاعت خواهد نمود. این بدان معنا نیست که پاکستان هیچ منفعتی در افغانستان ندارد و هیچ گونه مداخلاتی در امور افغانستان نمیکند. البته مشخص است که کشورهای وابسته به شمول ایران و پاکستان هیچگاه نمیتوانند مستقلانه از باداران امپریالیستی شان تصمیم بگیرند. امریکا نه تنها از طریق قطر روی طالبان کار می کند تا طبق میلش طالبان به تعهد “توافقنامه صلح” در دوحه و بقیه توافقات زیر پرده پابند باشند، بلکه از طریق پاکستان نیز همین کار را میکند. وقتی وزیر خارجه امریکا می گوید: « امریکا روابط خود را با پاکستان بازنگری میکند.» هدف اصلی وزیر خارجه از این صحبت این است که در زمان اشغال افغانستان توسط امپریالیستها به سرکردگی امپریالیزم امریکا به هند نقش بر جستهای داد، این کار امریکا سبب شد که پاکستان از امریکا فاصله گرفته به سوسیال امپریالیزم چین نزدیک شود، روابط امریکا و پاکستان به حدی خراب شد که پاکستان را شامل لست خاکستری نمود. امریکا میخواهد این روابط را بازبینی نماید، یعنی نقش پاکستان در افغانستان را نادیده نگیرد و از طریق نقش پاکستان پلان هایش را در رژیم طالبانی پیاده نماید.
هدف امریکا در افغانستان و منطقه، حمایت از بنیادگرایی، تحکیم قدرت سیاسی بنیادگرایی و متشنج نمودن اوضاع کشورهای منطقه است. امریکا تلاش دارد تا از طریق افغانستان، بنیادگرایی را در کشورهای منطقه تحت حمایت خود قرار دهد و به گمان اغلب که امریکا پای داعش و القاعد را به کشورهای منطقه و بخصوص چین و روسیه بکشد.
بناءً هر اعتراضی که عرض اندام مینماید، باید علیه رژیم طالبانی و متحدین اشغالگر شان شعار بدهند، نه تنها علیه طالبان. این بدان معنی نیست که از نقش مداخله گرانه پاکستان و بقیه کشورهای منطقه چشم پوشی کنیم و چیزی نگوئیم. مبارزه علیه پاکستان و بقیه کشورهای منطقه باید در تابعیت از مبارزه علیه رژیم پوشالی طالبانی و متحدین اشغالگر شان پیش برده شود. زیرا جنگ و خشونت در افغانستان از طرف سوسیال امپریالیزم “شوروی” اشغالگران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم امریکا بر مردم این کشور تحمیل گردیده است.
هموطنان عزیز:
هرگاه اعتراضات و مبارزات مردم زحمتکش افغانستان تحت رهبری پیش آهنگ پرولتاریا قرار نگیرد، به هیچوجه نمیتواند به ستم در افغانستان نقطه پایان بگذارد. یگانه راه برای از بین بردن ستم فقط بسیج همگانی تودهها و برپایی مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی تحت رهبری پیش آهنگ طبقه کارگر میباشد. پس بیائید تا در این راه باهم متحد شویم.
مرگ بر رژیم پوشالی طالبان و متحدین اشغالگرشان
دست مداخله گران کشورهای همسایه از افغانستان کوتاه باد
کمیته مبارزه برای ایجاد همآهنگی و اتحاد میان منسوبین جریان دموکراتیک نوین افغانستان
2/7/ 1400 خورشیدی
24/9/ 2021 میلادی